تیترمقالات سینمایی
داغ

نقد و بررسی فیلم A man escaped | مذهب آزادی

مقدمه

فیلم مردی که فرار کرد یا باد جایی میوزد که صدایش شنیده شود ساخته روبر برسون در سال 1956 .یکی از زیبا ترین اثار آزادی طلب در تاریخ سینماست. با ویولت گیمرز در نقد و بررسی این اثر در ادامه همراه باشید.

رئالیسم حقیقی

رسیدن به آزادی از درون اثری رئالیستی که با هرچه در توان دارد فریاد ازادی خود را سر میدهد. اما این تازه بخش ظاهری و لباسی ساده از فیلم ارائه میدهد. درست مانند لباس فونتین که تا انتهای فیلم علی رغم همه شستشو ها غرق در خون باقی میماند تا هیچ موقع این اتشفشان ازادی اش خاموش نشود. فونتین از همان ابتدا به دنبال آزادی است . با نما های بسته ای که از چشمانش و نگهبانان کنارش که مراقب او هستند سعی میکنیم فرار کند. ولی این فرار انقدر مسئله ای تکراری در بین زندانیان است که شخص کنار فونتین حتی زحمت چرخاندن سر و دنبال کردن او را هم به خود نمیدهد.

بدن در بند

بسیاری از زندانیان در همان ابتدای کار روح خود را میکشند تا دیگر رویای پرواز به سرشان نزند. رویایی که فقط سقوط و نزول و سختی را در پی دارد. و همین اندک نفسی را که در ریه هایشان جریان دارد را از خود میگیرد. اما فونتین سودای آزادی در سر داشت . و این سودا مجازاتی در پی دارد تا به تحقق ارزو ها کمک کند. فونتین به دلیل فراری کرده سخت مجازات شده و زیر باتوم های سنگین سربازان آلمانی و تحقیر هایشان له میشود . او می بایست از این بدن خویش آزاد شده تا بتواند روحش را پشت زنجیر ها نبیند. بدن او در زیر این تحقیر ها مرده و از رسیدن به امیالش تهی میشود. ذهن آزاد و دردمندش در شب اولی که زندانی است برای این بدن از دست رفته سوگواری میکند . هیچ گاه نیز پیراهنی که یادگار این مرگ نمادین است نه عوض میکند و نه میشوید.
.مسئله بدن به قدری برای فونتین حذف شده است که زمانی که به مدت 4 روز غذایی نمیخورد هیچ گاه به خواسته های زندان بانان تن نداده و مانند حیوانی به غذا حمله ور نمیشود . بدنش مدت هاست که در راستای ذهنش فدا شده.این اهمیت ندادن به احساساتی همچون گرسنگی و درد زندانی بودن یا حتی ترس از حکم تیرباران قطعی است که تا انتهای اثر ذره ذره مانند همه چوب هایی که خود فونتین از در میکند شخصیتش را صیقل داده و انچنان قدرتی به او میدهد تا از رنج جدا شود. هرچند در ابتدا با هر صدای تیربارانی لرزه باندامش می افتاد و یا به سوگ همقطارانش می نشست. اما رفته رفته چشمش جز آزادی چیزی را نمی دید.تا جایی که از کشتن هم سلولی جدیدش که میتوانست از فرار او ممانعت به عمل بیاورد ابایی نداشت.هرچند که اورا نیز همراه هدف متعالی خویش میکند.

دوربین

دوربین اگاهانه و تعمدانه اما از این مراسم قربانی به سرعت عبور میکند . کمترین احساسی نیز در زبان راوی که روایت کننده این مرگ است وجود ندارد. همینجاست که برسون راهش را از ناتورالیستی صرفی که فریاد زننده درد هاست جدا کرده و رئالیسمی را بنیان مینهد که فارغ از احساسات و با کنار گذاشتن انان به کنش دراماتیک میپردازد. کنش مواجهه با آزادی است . مواجهه ای که نتایج گوناگونی بسته به هر شخصیت جداگانه داشته و عینیت هنر از ان است که سرچشمه میگیرد.

صدا در دراماتیک ترین وجه خویش

فونتین از ابتدا قصد فرار دارد. هرچه میگذرد و هرچه بر مکانی که میگذرد تسلط میابد بیشتر این سودای ازادی اش شعله ور شده و زبانه میکشد. این ازادی تماما از مجرای صدا ها میگذرد. اصوات در دلالت افرینی و شکل دادن به مواجهه ای نقش دارند که با عمیق تر شدن در ان سخت تر میشود . ارتباطات و مناسبات اشخاص با یکدیگر از طریق دیالوگ هایی محدود است که هر هفته یک بار رد و بدل شده و ما بقی در مجرای اوایی هایی میگذرد که حاوی تمامی حس های بشری اند. ترس ، نفرت ، خشم و آزادی همه و همه از خلال این اصوات در زندان معنا میابند.صدای کلیدی که به نرده های راه پله برخورد میکند ترس را همراه خود دارد. صوت قطار ابتدا از آزادی دست نیافتنی دم میزند و سپس معنای دیگری میابد. در صحنه اخری که فونتین و هم سلولی اش در حال فراری هستند که برای ان لحظه شماری میکرده و برای ان نقشه میکشیدند با صدای سوت قطاری همراه است تا هرچه بیشتر در ایینی تر کردن این آزادی مذهب گونه قدم بردارد. براستی که صحنه فرار زیباترین و سینماتوگرافی ترین سکانس فرار از زندان در کل تاریخ سینما میتواند محسوب شود.
انها که برای تک تک مراحل فرار نقشه هایی در پی دارند. در پی این فرار مجبور به قتل و پذیرفتن ریسک های فراوانی میشوند. انها نتیجه هر قدم خود را میدانند و دوربین در مواجهه با این اثار در فونتین و هم قطارش همان طور که از در ابتدای فیلم به شکل افراط گونه ای از احساسات فرار کرد اما در این فرار به شکل افراط گونه ای مواجهه را طول میدهد تا عمق دراماتیک ان را گوشزد کند. عمق عوض کردن مناسباتی که میتواند به مرگ فونتین و دوستش منجر شود.

بهای ازادی

در ابتدا که فقط تری و همسایه زندانی اش را میشناسد ذره ذره مزه آزادی گرفته شده را حس میکند. اما این آزادی همچنان رنج بیشتری میطلبد تا از پس دیوار های سفت و سخت زندان برفونتین بتابد . وقتی تری فرار میکند و همسایه زندانی اش تیرباران میشود. فونتین انواع احساسات ترس و امید را با هم تجربه کرده تا از خلال مواجهه با ان تصمیمش را برای فرار بگیرد.

داستان یا کنش؟

در اکثر فیلم هایی که درون مایه فرار از زندان دارند این روش های فرار و نتیجه این اقدام است که اهمیت بیشتری پیدا میکند. و روح آزادی طلبی و این مفهوم در سایه ایجاد هیجان های داستانی قرار میگیرد. اما اثر برسون مسیر دیگری را در پیش میگیرد.

باد جایی میوزد که صدایش شنیده شود یا مردی که فرار کرد از ابتدا تکلیفش را مشخص کرده است. حتی پیش از شروع فیلم با نامش تمام داستان پردازی های شبه درام و تمام ان خیال پردازی های سطحی را در داستان هایی که درون مایه رهایی از زندان دارند را برباد میدهد. شخصیت اصلی فرار میکند. و این اتفاق حتمی است.

آزادی

در همان ابتدا بارقه هایی از آزادی را میتواند به دست بیاورد. با سنجاق سری که با همکاری دیگر زندانیان به دست می اورد دست بند را از دستانش باز کرده و اندکی احساس تحقیر و خفقانش بهبود میابد.در ادامه این ارزوی ازادی فونتین در بین زندانیان میپیچد. درست مانند مذهب نوپایی که در بین مردمی به دنبال جواب سر از خاک برداشته و پرچمش را علم میکند. این مذهب تازه تشکیل همه زندانیانی که هیچ کاری جز خلوت کردن با فکر خود ندارند را به گرویدن به ان وسوسه میکند. این مذهب هم مانند مذاهب دیگری در طول تاریخ ، متعصبانی داشته که به طرز هوشمندانه ای این متعصب اتفاقا متعصب به دین مسیحیت هم هست . همان شخصی است که از ازادی دم زده و چندین بار تلاش هم میکند اما ثمره ای ندارد.

محتوایی مذهب گونه

در طول به بلوغ رسیدن این مذهب هر شخصی به تبع سرشتش مواجهه ای خاص خود با ان دارد . این عکس العمل ها که گاه بر خلاف جریان ازادی عمل میکنند با مصمم دیدن پیشوایش به تدریج با او همراه شده حتی تقاضا میکنند که ذره ای از حس ازادی که در پی هدفشان هست را بعدا برایشان بفرستند.

با تمام تفاسیر جهان شمولی که فیلم ارائه میکند اما همچنان در بستری تاریخی رخ میدهد که بس سیاه و تاریک است. نورپردازی و سایه روشن های اکسپرسیونیستی که به زیبایی زندان را در پس خود فرا گرفته اند، سختی اما نه انقدر ناتورالیستی که سطحش را تا حیوان ها نزول دهد به تصویر کشیده. و دردمندی خود از این فاجعه تاریخی را فریاد میزند. حتی در انتهای فیلم که فونتین و هم سلولی اش ازاد میشوند. در غباری محو میشوند تا خوشحال کننده ترین صحنه فیلم در غم کشته شدن 7000 نفری که در این زندان کشته میشوند غرق شود. در همین هنگام است که سمفونی mass نواخته میشود. اثر را در اوج به پایان میرساند.روایت سرد و بی احساس فیلم هم که دربرگیرنده جریان فکر فونتین است هم در راستای همین غمی است که اثر و بیشتر از ان مولف را در برگرفته.

برسون اثری خلق میکند تا در نه در اعماق انتزاعی ذهن گم شود و به پوچی برسد .  و نه خود را تا سطح احساسات حیوانی تنزل میدهد.

دیگر مطالب

اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
امیر رضا صادق مقدم
عضو
3 سال‌ قبل

ممنون بابت این نقد خوب

فیلم واقعا بی نظیره و بنظر من یکی از بهترین اثار برسون است.

Darth Vader
Darth Vader
3 سال‌ قبل

خیلی دوست دارم سینمای برسون رو آغاز کنم.
برای شروع چه فیلمی رو پیشنهاد میدهید؟آین فیلم برای شروع منابسه؟ شنیدم عام پسند ترین فیلمشون هست؟