
Wheel of Fortune and Fantasy فیلمی به گارگردانی ریوسوکی هاماگوچی محصول سال 2021 است.با بررسی این اثر با ویولت گیمرز همراه باشید
ریوسوکی هاماگوچی کارگردان 42 ساله ژاپنی یکی از چهره های مهم سینمای امسال است، هاماگوچی توانست جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن برای فیلم Drive My car(ماشین من را بران) و جایزه خرس نقره ای هیئت داوران جشنواره فیلم برلین را برای فیلم wheel of fortune and fantasy (چرخ بخت و فانتزی) از آن خود کند، همچنین در اکثر رتبه بندی های امسال از سوی سایت های مختلف هر دو فیلم او در میان بهترین آثار سال جای دارند

Wheel of Fortune and fantasy از سه داستان مجزا تشکیل شده است، اما میتوان تشابهات فرمی یکسانی را بین هر سه قصه مشاهده کرد، اولین تشابه و نکته ای که باعث میشود جذابیت خاصی به فیلم اضافه شود، نفوذ به حریم خصوصی شخصیت ها است
در هر سه قصه دو شخصیت مکانی را با یکدیگر به اشتراک میگذراند و در آن راز ها و امیال درونی خود را برای یکدیگر به اشتراک میگذارند
دوربین هاماگوچی بیرون از ارتباط چشمی دو شخصیت قرار دارد و هیچگاه طرف خاصی را نمیگیرد بلکه دوربین مانند یک شخص سوم در مکان حضور دارد و ما را در جریان امور قرار میدهد، هاماگوچی هر بار با تهدید کردن این فضای ایجاد شده توسط دو شخصیت توسط عوامل بیرون از مکان بر خصوصی بودن این مکان برای شخصیت هایش تاکید میورزد ، این تشابه بین هر سه قصه تکرار میشود و در هر یک از سه قصه نیز بصورت مجزا تکرار میشود

Wheel of Fortune and fantasy از سه داستان مجزا تشکیل شده است
مورد بعدی و مهم دیگر نقش پر رنگ بخت و فانتزی در هر سه قصه است، بخش زیادی از فیلم شامل قدم زدن، قرار گذاشتن، به سر کار رفتن و فعالیت های روزمره ای است که همه ی ما در طول روز آن ها را تجربه میکنیم این سبک فیلم سازی هاماگوچی که در ماشین من را بران نیز وجود دارد به او اجازه این را میدهد تا بتواند در مدت یک سال دو فیلم بسازد
هاماگوچی عناصر فانتزی را وارد فیلم میکند و اتفاقاتی را در خلال زندگی روزمره رقم میزند که امکان وقوع آن ها در یک به هزار است،شخصیت ها به واسطه اقبال در موقعیت هایی قرار میگیرند که میتوانند به خواسته ها و چیزهایی که در گذشته از دست داده اند دست پیدا کنند اما آیا این اقبال همان گونه که بدست آمده است از دست می رود و شخصیت ها را در حسرت گذشته قرار میدهد؟ و آیا اینکه این موقعیت پیش آمده تنها چیزهایی که از دست داده اند را برای آن ها یادآوری میکند و خوشی زود گذر است؟
این از اصلی ترین سوالات و تشابهات فیلم است تشابهات دیگری نیز در فیلم وجود دارند که در ادامه بیشتر به توضیح آن ها خواهیم پرداخت
قصه اول(یک جادو یا چیزی که کمتر رخ میدهد)

شخصیت کلیدی این قسمت میکو با بازی کوتونه فوروکاوا است، پس از یک روز کاری عادی همراه با موسیقی آرامش بخش در ابتدا، سوگومی و میکو با یکدیگر محل کار را ترک میکنند، بعد از یک نمای مدیوم شات از تاکسی در دل شب و نشان دادن حرکت آن در مسیر حرکت شهری با نمایی از نگاه زیرکانه راننده در آیینه مواجه میشویم، این نگاه راننده نشان میدهد که او نیز به مانند ما در گوش دادن به صحبت های خصوصی دو شخصیت شریک است،
به هر حال گوش دادن به حرف های کسی که در مورد رابطه عاشقانه و خصوصی خود صحبت میکند میتواند برای اکثر ما کنجکاوبر انگیز باشد، این کنجکاوی و حضور جنبه های مختلف دیگری مانند کمدی و تعلیق و فانتزی مدام بیننده را درگیر میکند، در این بین سبک فیلمسازی دلنشین هاماگوچی هم بی تاثیر نیست، به عنوان مثال در همین مکالمه درون تاکسی دوربین نشسته و eye level هاماگوچی که رو به روی شخصیت ها نشسته است کاملا حس حضور ما در کنار آنان و گوش دادن به حرف هایشان را القا میکند، به همین علت این مکالمه با اینکه بسیار طولانی است اما لحن بسیار دل نشینی دارد،
هاماگوچی به حریم شخصی شخصیت هایش نفوذ میکند
در این مکالمه سوگومی از رابطه عاشقانه خود با میکو صحبت میکند و سرخوشی و لذت زیادی در داستان او دیده میشود، یه رابطه عاشقانه بسیار دوست داشتنی، در طرف مقابل میکو تنها خیال پردازی میکند و مجذوب قصه او میشود، میکو ناگهان متوجه چیزی میشود که سال ها قبل از دست داده است، لذتی که سوگومی از آن سخن میگوید را خود نیز میتوانسته اکنون تجربه کند اما بنا به دلایلی آن را از دست داده است،
میکو بعد از اینکه متوجه میشود فردی که سوگومی از آن صحبت میکند همان نامزد سابق خودش است به دفتر کار کازو میرود تا با او صحبت کند، مکالمه درون دفتر بشدت خصوصی است و در آن پرده از رازی برداشته میشود، هاماگوچی هم به خصوصی بودن این مکان تاکید میورزد
ابتدا اینکه کازو از منشی خود میخواهد تا دفتر را ترک کند تا با میکو بتنهایی حرف بزند و سپس اینکه با بازگشت منشی این خصوصی بودن تهدید میشود و به محض ورود او میکو دفتر را ترک میکند، به همین علت این فضای ایجاد شده برای دو شخصیت بسیار مهم است و تنها دوربین هاماگوچی است که ما را در این خلوت شریک میکند!!

سبک فیلم سازی هاماگوچی به او اجازه ساختن دو فیلم در سال را میدهد
میکو برخلافِ چیزی که خودش میگوید دچار حسادت شده است و سعی میکند کازو رو پس بگیرد این فرایند از طی صحبت هایی که دو شخصیت در مورد گذشته و دلایلی که باعث جدایی آن ها شده است صحبت میکنند اتفاق می افتد، میکو فکر میکند این یک جادو است که باعث شده است آن ها دوباره به پیش هم برگردند، اما دیگر شده است
اگر آن ها این مکالمه را خیلی قبل تر داشتند میتوانستند باهم باشند اما الان کازو سوگومی را دارد و با گوش زد منشی خود بدنبال میکو نمیرود، و در آخر این میکو است که تنها است، بعد از خروج میکو هاماگوچی با یک نمای اکستریم لانگ شات و سپس نمای کلوزآپ تنهایی و درماندگی میکو را نشان میدهد، در سکانس رستوران نکته جالب این است که سوگومی از راز بین دو شخصیت مقابل خبر ندارد و ما تنها شخصی هستیم که از این موضوع خبر داریم
میکو حتی دیگر در سوررئال هم نمیتواند با کازو باشد، و در آخر این میکو است که تنها است, جادو او را در شرف رابطه دوباره با نامزد سابقش قرار میدهد اما دیگر ممکن نیست، جادو تنها تلنگری به چیزی که او از دست داده است میزند به مکالمه ای که میتوانست خیلی قبل تر داشته باشد

قصه دوم (درهای کاملا باز)
شخصیت اصلی این داستان نائو با بازی کاتسوکی موری است، از تشابه های دیگر سه قصه همین است که هر سه بیشتر تمرکز خود را بر روی شخصیت های زن دارند، نائو در یک رابطه مخفیانه با ساساکی با بازی شووآما کایی است
و در خانه ساساکی ما یک بار دیگر وارد حریم خصوصی شخصیت ها میشویم، ما از طریق دیالوگ هایی که نائو میگوید با مشکلات او و بحرانی که با آن دست و پنجه نرم میکند آشنا میشویم، نکته ای که در اینجا است این است که ساساکی همدردی برای نائو نیست، او فقط به ناو به چشم یک ابزار نگاه میکند ابزاری برای انتقام، ابزاری جنسی، اما پرفسور سگاوا برخلاف ساساکی قرار میگیرد و به او نگاهی بیش از صرفا یک ابزار دارد
باز و بسته شدن در یکی از موتیف های این قصه است و نقش مهمی را ایفا میکند، بخصوص در سکانس ملاقات سگاوا و نائو که باز و بسته کردن کنش درونی سگاوا و تاکید بر خصوصی بودن این مکان را گوش زد میکند، نائو به مانند قصه اول بوسیله اقبال در موقعیتی قرار میگیرد و در شرف بدست آوردن رابطه جدیدی است که میتواند عشق را در آن دریابد اما اقبال همان گونه که تصادفی شکل میگیرد تصادفی هم از بین میرود
نائو در انتها و دیدار مجدد با ساساکی دوباره به همان ابزار تبدیل میگردد، وجود تعلیق در هر دو قصه از تشابهات مهم دیگر دو قصه است در هر دو ترس از لو رفتن راز و آشکار شدن رابطه پنهانی و در قصه دوم تعلیق از امکان به دام افتادن پرفسور، رابطه های عاشقانه و خیانت تشابه دیگری است که حتی در فیلم دیگر هاماگوچی ماشین من را بران نیز وجود دارد

قصه سوم : (یک بار دیگر)
یک ويروس رایانه ای در جهان انتشار یافته است و با اختلال سیستم ها باعث از کار افتادگی بسیاری شده است، موکا با بازی فوساکو اورابه یکی از همین افراد است که حال با دور شدن از زندگی مدرن به شهر دوران دبیرستان خود سفر میکند تا در یک دیدار دوستانه با همکلاسی هایش شرکت کند، او بصورت اتفاقی با دوست دوران دبیرستان خود که به او نزدیک بوده است برخورد میکند
البته همه چیز آن طور که او فکر میکند نیست، بار دیگر شاهد تمام ویژگی های مثبت در این قصه هستیم، موسیقی آرامش بخش و دوربین eye level که بار دیگر لذت همنشینی و گوش دادن به راز های شخصیت ها را رقم میزند
موکا و آیا هر دو یکدیگر را بعنوان دوست دوران دبیرستان اشتباه میگیرند، ما از دیالوگ های آنان به این موضوع پی میبریم که دلیل جدایی آن ها از دوستان خود تصمیماتی بوده که در گذشته گرفته اند، آن ها انقدر غرق زندگی مدرن و تکی خود قرار گرفته اند که تنها تصویری مبهم از گذشته دارند، موکا حتی اسم دوستانش را هم بخاطر ندارد
بعد از نقش بازی کردن و تجربه خیالی دو شخصیت از چیزی که نتوانسته اند بدست بیاورند. بار ديگر قرار است که داستان با یک انزوا به پایان برسد اما آیا با بخاطر آوردن نام دوستش و تغییر نمای اکستریم لانگ شات به مدیوم کلوز آپ این خلا پر میشود و برخلاف قبل شاهد پایانی خوش تر هستیم، البته خوشی که گذرا و لحظه ای است

Wheel of Fortune and fantasy بدون شک از بهترین آثار سینمایی امسال و حتی چند سال اخیر است، هاماگوچی با ترکیب زندگی روزمره با بخت و فانتزی واقعیت ها را به ما گوش زد میکند