مقالاتمقالات سینماییمنتخب سردبیر
داغ

نقد و بررسی فیلم amores perros | سگ کشی

مقدمه

عشق سگی نخستین فیلم از 3 گانه مرگ اثری از گونزالو ایناریتو در سال 2000 اکران شد. در ادامه با ویولت گیمرز در تحلیل این اثر همراه باشید.

سگی پشت لنز

روابط انسانی انگاه که انچنان خلق و خوی حیوانی و سگ گونه به خود میگیرند که دیگر انسانیت خود را به فراموشی سپرده . چیزی جز حسرت ، عقده و تنهایی بجا نمی گذارند.دوربین ایناریتو بر این موضوع صحه میگذارد. همه داریم از زاویه دید سگی به جامعه حیوان گونه خود نگاه میکنیم.این دوربین هیچ گاه از بالا به شخصی یا سوژه ای نگاه نمیکند. همیشه در سطح پایین یا شاید حداقل ارتفاعی دارد. جامعه ای پر از درندگی ، بی وفایی و عقده که ذهنی پر التهاب میسازد . این ذهن که با دوربین بر روی دست حالتی سوبژکتیو به خود میگیرد و پیوسته کلوز آپ بسیار نزدیکی نمایان است  .گویی این دوربین لرزان قدرت تفکر را از بیننده میگیرد. برعکس تمامی فیلم های شیک و فلسفی که شاید دقایقی طولانی دست به دوربین خود نیز نزنند .

جامعه وحشی مدرن

برای درک این جامعه نباید انسانی و با تفکر به ان نگاه کرد چون راه به جایی نمیبرد. درک این جامعه جز از مسیر دید حیوانی میسر نمیباشد.  التهاباتی که در نگاه اول شاید رئالیسم اجتماعی بنظر بیاید که تقلید ان را به مراتب در ساخته های داخلی دیده ایم. اما اثر ایناریتو ناتورالیسمی از حیات وحش مدرن است .تاکید پر از افراط و مریض گونه ای به وحوش انسان در جهت انزجار هرچه بیشرت عمل میکند. در این حیات وحش جز بر غریزه عملی صورت نمیگیرد. برادرانی به سبب ترکیبی از غرایز شهوت ، قدرت طلبی و جاه طلبی بر سر زنی به طرز رقت انگیزی دعوا میکنند.

خانواده

ایناریتو در این ناتورالیسم انسانی – حیوانی اش مستقیما بنیان خانواده را هدف خود قرار داده . ساختاری که در حیات وحش امروزی دیگر معنایی جز رذالت های اخلاقی ندارد. در این جامعه هر شخصی مملو از کثافت است . از این کثافت ها پول در اورده و بر کثافت هایش می افزاید. فرد برگزار کننده مسابقه بین سگ هارا در نظر بگیرید. نشان بارز حیوانی خرفت است با لباسی اویزان و بدقواره که هر از گاهی نیز به سبب عادت شبیه حیواناتی که غرق در مردابند خود را می خاراند . جوان ها غرق در خون اند و حتی سعی نمیکنند این خون های حیوانی را از وجود خود پاک کنند. مسن تر ها هم به نحوی در بطن شهوت خود گرفتارند که نمیتوانند روبروی خود را ببیند. در اخر پیرمرد تلفیقی از جفت انان است که با سوگ واری مراسم گونه ای که بر سگان کشته شده خود میکند. گویی تمام حیوانیت خود را نیز به خاک سپرده و ان ها دفن میکند.که نهایتا تمامی این کثافات را از وجودش میزداید .با ظاهری تمیز و بدور از تمام تجملات مدرن به سبک صوفیانی ازاد و رها از این جامعه خارج میشود.
این ساختار که کوچک ترین انحرافی در ان تولید کننده عقده ها و کینه هایی است که در بزرگ سالی سربلند میکنند . وقتی این چنین به جهنم تبدیل شوند تنها کسی از ان سربلند میکند که خدای سگان است. وحشی ترین و قوی ترین و بدون متعلق ترین سگ در بین همه سگانی که بی مهابا به هم می افتند و جان یکدیگر را میگیرند.

جهنم

اما  انحطاط خانواده به عنوان اولین جامعه انسانی از جایی شروع میشود که سردرگمی هایی گیج کننده ایجاد شده و در بین زرق و برق گم میشوند. خانواده در عشق سگی اوج تناقص هارا باعث شده و نشان میدهند. هیچ یک از اعضا نیز مصون از ان نیستند. شاید تنها عضوی که هنوز الوده به این لجن زار نباشد بچه تازه متولد شده سوزانا است .که او هم مهلت چندانی نداشته و درست در کنارش گناهی که از دید سنتی خانواده بزرگ دیده میشود ، صورت میگیرد. در چنین جهنمی که هر کسی سبب گناهانش به یکدیگر وابسته شده اند. کسی زنده نمیماند و همه در اتش گناهان یکدیگر می سوزند.

سگ ها

در واقع این سگ ها هستند که کنش را پیش میبرند و ذات حیوان گونه جامعه ایناریتو را بروز میدهند. ابتدا همه چی در ارامش است .تا سگ خانواده گم میشود و قوی ترین سگ مسابقات را به ضربه ای از پا در می اورد. از همین نقطه شهوت و طمع فروخرده اکتاویا به واسطه قدرت سگ سربلند میکند و نجابت دختر را نیز وسوسه میکند. به نحوی که هرچقد پولی که اکتاویا در اختیارش میگذارد بیشتر میشود ، میل به او نیز زبانه میکشد.

روابط سگی

در همین حین جذاب ترین مدل شهر ، سبب فروپاشیدن خانواده ای میشود که هیچ نشانی از خانواده خوشحال درون خود ندارد ، درحالیکه از بیرون تیپیکال ترین خانواده مدرن و امروزی را نمود میکند. خانواده ای که مدت هاست روابط بین مادر و پدر سرد شده است. دختران نیز قربانی این سرد شدن اند. پس از تصادف اما این مدل که تمام غرور و قدرتش را که در اندام زیبایش بود از دست می دهد. به طرز وحشیانه ای وابسته به سگش میشود و با گم شدن او ، هرلحظه بیشتر و بیشتر در هبوط انسانیتش سرعت میدهد.انسانیتی که بر شهوتی بنا شده. این شهوت به تصادفی که به طرز مضحک و خنده داری اتفاقی بوده فرو میریزد. انسانیت در بطن تمامی افراد این جامعه نیاز به اشاره ای دارد تا فرو ریزد و چیزی دیگر از ان باقی نماند.

سپس دوربین به مردی ژنده پوش و خلافکار که به تازگی از بند زندان ازاد شده و از خانواده اش نیز طرد شده است میرود. نمود بارز همان سگ هایی است که کنارش جمع شده اند. این مرد در نقش خدا و رییس گله سگان ظاهر شده و نمایش ایینی مجازات سگ هایی که برای قتل برادر خود حاضر به خرج میلیون ها پول هستند. انها راغرق در گناهان شهوت گونه خود اند مجازات میکند. مجازاتی که عین کمدی است. کمدی از سر حد نزول انسان که شاید لحظاتی مارا به خنده نیز بیندازد . خنده ای تلخ که ناامید به تمامی اتفاقات صحه میگذارد و توانایی رد کردنش را ندارد.

داستان پردازی

ایناریتو تمام این مفاهیم و جهان بینی ها را در بستر داستان هایی تودرتو قرار داده .ایناریتو به نحوی رقت انگیز انهارا به هم متصل میکند.این اتصال به قدری مضحک می نماید که مشخصا برای جذب توده ها که به تماشا بیایند ایجاد شده . اما مشخصا در این زمینه شکست خورده و روابط داستانی مسخره ای تولید کرده است.

موسیقی فیلم اما در بزنگاه ها مانندی پتکی الکترونیک بر نگاه ما خورده و ضربه ای به ما وارد میکند. موسیقی راک آروم در کنار کمدی های پخش شده از تلویزیون که سرگرمی این جامعه را موجب میشود ترکیبی سورئال از اثری فراتر از ژانر به ما میدهد که حرف های بیشتری جز درد باقی مانده در شخصیت ها و مخاطب برای زدن دارد.

نظر شما دوستان ویولت گیمرزی در مورد این فیلم چیست؟ آیا از این اثر راضی بودید؟ خوشحال میشویم اگر نظراتتان را برای ما و دیگر دوستان ویولت گیمرزی به اشتراک بگذارید.

دیگر مطالب

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments