داستان بازی God of War Ragnarok
داستان بازی God of War Ragnarok بسیار جذاب و پر از پیچش های داستانی است. اگر به اساطیر نورس علاقه داشته باشید، این بازی یکی از بهترین تجربه های عمر شما خواهد بود! اکنون با ویولت گیمرز همراه باشید تا داستان جذاب خدای جنگ رگناروک را به صورت کامل توضیح دهیم.
داستان بازی God of War Ragnarok چند سال پس از داستان بازی God of War 2018 شروع می شود. بعد از کشته شدن بالدر توسط کریتوس، فیمبل وینتر (که سه سال زمستان بسیار سخت و طولانی قبل از رگناروک است) شروع شده است. کریتوس و آترئوس هر دو میدانند که فیمبل وینتر به راگناروک ختم میشود اما کریتوس نمیخواهد دوباره جنگی با خدایان داشته باشد و میخواهد فرزندش را از جنگ دور نگه دارد.
شروع داستان بازی God of War Ragnarok
کریتوس که شخصیت اصلی داستان بازی های God of War میباشد، رمز و راز های جالبی دارد. حقیقت هایی که احتمالا تاکنون درباره او نمیدانستید! پس پیش پرداختن به ادامه داستان بازی خدای جنگ رگناروک، راز هایی پیرامون تتو یا قد کریتوس و خیلی موارد جالب دیگر را حتما در حقیقت های بازی God of War بخوانید!
در همین بخش داستان بازی God of War Ragnarok، فریا که هنوز از کریتوس بابت مرگ فرزندش ناراحت است، قصد کشتن او را دارد. اما کریتوس نمیخواهد با او بجنگد و سعی دارد او را متقاعد کند که دست از تلاش برای کشتنش بردارد. آن ها از دست فریا فرار میکنند و وقتی به خانه خود میرسند، آترئوس میبیند که گرگ دوست داشتنی او یعنی فنریر، بسیار حالش بد است و دارد میمیرد. آترئوس سعی میکند با مرگ فنریر کنار بیاید و لحظاتی قبل از مرگش، ناخوداگاه طلسمی میخواند و بعدا مشخص میشود که او روح فنریر را به چاقوی خود منتقل کرد!
سپس آترئوس میرود که فنریر را دفن کند. کریتوس نیز به خانه خود میرود تا کمی استراحت کند. او در خواب خاطراتی از فی (همسر کریتوس) را میبیند و احساس میکند فی سعی دارد با یادآوری خاطراتی از گذشته پیامی را به کریتوس برساند. سپس بیدار میشود و دنبال آترئوس میرود. او نشانه هایی از وجود خرسی درنده در اطراف محل دفن فنریر میبیند و فکر میکند یک خرس آترئوس را دنبال کرده است. اما بعد، مشخص میشود که آترئوس همان خرس بوده و حالا اگر کنترل برخی احساساتش مانند خشم را از دست بدهد میتواند تبدیل به حیوان شود!
اولین حضور ثور و اودین
آنها به خانه میروند و پس از کمی استراحت، با صدای رعد و برق مهیبی بیدار میشوند و میبینند که ثور بیرون خانه ایستاده است. درست همانند خوابی که آترئوس در بازی قبل دیده بود! ثور با حالت دوستانهای وارد خانه آنها میشود و کمی صحبت میکنند تا اینکه اودین وارد خانه میشود. او بخاطر مرگ بالدر عصبانی است و ثور هم بخاطر مرگ فرزندانش یعنی مگنی و مودی.
اودین به کریتوس پیشنهاد میدهد که اگر از جنگ با او کنارهگیری کند و دیگر دخالتی در کار های او نکند، و همچنین آترئوس دیگر دنبال تیر (خدای جنگ نورس) نگردد و با یکدیگر صلح کنند، اودین کاری میکند که فریا دیگر به دنبال کشتن کریتوس نباشد و همچنین اجازه میدهد آنها میمیر را نگه دارند. کریتوس هم با اینکه نمیخواهد وارد جنگ شود، اما میداند که اودین چه خدای شیاد و دروغگویی است و نمیشود به او اعتماد کرد. بنابراین با پیشنهاد او مخالفت میکند و اودین به ثور اجازه میدهد که با کریتوس بجنگد.
باس فایت ثور در داستان خدای جنگ رگناروک
بعد از یک باس فایت جذاب با ثور (که تقریبا کریتوس را کشت اما اورا برگرداند)، او به کریتوس میگوید که اودین برای آترئوس نقشه هایی کشیده است و پرواز میکند و میرود. کریتوس با کمک براک و سیندری، از طریق دروازه های سفر در قلمرو ها ها، به خانه اش بازمیگردد و میفهمد که اودین، آترئوس را به آزگارد دعوت کرده است تا پاسخ سوال هایش را بدهد.
سپس آترئوس، کریتوس و میمیر را میبرد به معبد اسکال و هاتی (دو گرگ بزرگ در اساطیر نورس که ماه و خورشید را دنبال میکنند و اینگونه شب و روز پدید می آید). او با جادوی غول ها توانست بخش جدیدی در پیشگویی معبد باز کند که فقط غول ها میتوانند به آن دسترسی داشته باشند. در آن مشخص میشود که اسکال و هاتی بالاخره در روز راگناروک موفق میشوند که ماه و خورشید را ببلعند. به همین خاطر اودین آن هارا زندانی کرده بود. اما دو غول، اسکال و هاتی را آزاد کرده بودند و آن ها هم اکنون در ونهایم بودند. تا اینکه یک فرد ناشناس ماه را میدزدد و هاتی دیگر نمیتواند دنبال چیزی برود و چرخه روز و شب متوقف میشود.
سپس آترئوس بر اساس یک پیشگویی، مکانی که تیر زندانی شده است را میفهمد و کریتوس قبول میکند که دنبال او بروند تا او بتواند طبق پیشگویی، ارتش های 9 قلمرو را در راگناروک، بر علیه اودین رهبری کند.
سفر آترئوس به میدگارد داستان بازی God of War Ragnarok
اما از آنجایی که اودین راه های سفر در قلمرو ها را بسته است، آنها نمیدانند چگونه بروند به سوارت الفهایم. برای همین همراه سیندری به خانه او میروند که آن را در ایگدراسیل و بین 9 قلمرو ساخته است. براک و سیندری از راه جدیدی که برای سفر در قلمرو ها پیدا کرده اند، به کمک میمیر استفاده میکنند. کریتوس، آترئوس و میمیر در سوارت الفهایم، قلمرو دوارف ها (کوتوله ها)، تیر را پیدا میکنند و او را آزاد میکنند. اما او اصلا تیری نبود که آنها انتظار داشتند. او جنگیدن را کنار گذاسته است و دنبال صلح است و به همین دلیل نمیخواهد ارتش قلمرو هارا هدایت کند. کریتوس و آترئوس هم با نا امیدی، همراه تیر به خانه سیندری میروند.
آترئوس که از وضعیت تیر ناراضی است، دنبال یاران و همراهان بیشتری میگردد. بنابراین همراه با سیندری، به میدگارد میرود تا سعی کند فریا را راضی کند که به آنها ملحق شوند. سیندری در راه به آترئوس میگوید که قبلا براک یک بار مرده بود و او به دریاچه روح ها در الف هایم رفته بود و توانسته بود روح او را برگرداند! اما او فقط توانست سه تکه از چهار تکه روحش را پیدا کند و تکه آخر را پیدا نکرده بود.
آترئوس در راه با یورمونگاندر، مار بزرگ میدگارد صحبت میکند و یورمونگاندر فقط به او میگوید «آیرون وود». آترئوس که نمیداند منظور او چه بود با ناامیدی به خانه فریا میرود. او اتفاقات اخیر را برای او توضیح میدهد تا شاید نظرش عوض شود و به آنها ملحق شود تا علیه اودین بجنگند. همچنین به او میگوید که راه جدیدی برای سفر در قلمروها پیدا کردهاند. اما فریا همچنان از دست او عصبانی است و با پیشنهاد او مخالفت میکند. آترئوس سپس با ناامیدی بیشتری به خانه برمیگردد.
الف هایم، مقصد بعدی داستان God of War Ragnarok
مقصد بعدی آن ها الف هایم است، سرزمین الف های تاریکی و روشنایی داستان God of War Ragnarok. جایی که معبد گروا قرار دارد. گروا یکی از غول های پیشگوی معروف بود که راگناروک را پیشگویی کرده بود. علت رفتن آنها به این معبد، قابلیت آترئوس برای باز کردن پیشگویی های مخفی در نقاشی ها بوده که تیر این پیشنهاد را داد که سری به این پیشگویی بزنند. در بخش مخفی پیشگویی، گروا چیزهایی را نشان میدهد که اودین نباید میدید.
طبق این پیشگویی، در روز راگناروک، اودین میمیرد و آزگارد نابود میشود. و این تیر است که ارتش آن هارا رهبری میکند. اما تیر باز هم حاضر نیست چنین کاری بکند و همچنان دنبال صلح است. همچنین در یکی از بخش های این پیشگویی، اشاره ای به آیرون وود میشود. میمیر میگوید که آیرون وود یک بهشت خیالی برای غول هاست و وجود خارجی ندارد. سپس به میدگارد برمیگردند.
سفر عجیب آترئوس به یوتنهایم در داستان God of War Ragnarok
داستان بازی God of War Ragnarok از اینجا به بعد جذاب میشود! آترئوس میخوابد و صبح در آیرون وود بیدار میشود. آنجا یک غول دیگر همسن خود میبیند به نام آنگربودا. او به آترئوس میگوید که آنجا یک پناهگاه برای مخفی شدن غول ها در یوتنهایم است. آنگربودا سپس یک پیشگویی به آترئوس نشان داد که دقیقا همان پیشگویی در یوتنهایم در پایان بازی خدای جنگ 2018 بود. اما این دفعه آترئوس بخشی از پیشگویی را میبیند که در یوتنهایم ندیده بود. مرگ کریتوس! او کنترلش را از دست داد و حالا فهمید که میتواند به گرگ تبدیل شود.
سپس آنگربودا کیسه ای به آترئوس میدهد که پر از گوی های مختلف میدهد و به او میگوید روح غول هایی که از دست اودین و ثور فرار کرده اند، حالا در این گوی ها هستند و اینطوری خودشان را پنهان کردند. سپس آترئوس و آنگربودا روح یکی از غول ها را به بدن بی جان و بی روح یک مار منتقل کرده که بعدا نقش بسیار مهمی در داستان بازی خدای جنگ رگناروک ایفا میکند!
باطل شدن طلسم فریا
آنگربودا همچنین به آترئوس میگوید که یک روح در چاقویش دارد که او حدس میزد روح فنریر باشد زیرا میدانست قبل از مرگش طلسمی غیر ارادی برای او خوانده بود. بعد از کمی گشت و گذار در یوتنهایم، او بالاخره به میدگارد برمیگردد و کریتوس را میبیند که دنبال او بوده است و میفهمد که دو روز کامل را در آیرون وود سپری کرده بود. آترئوس به آنگربودا قول داده بود که چیزی درباره آیرون وود به کسی نگوید. بنابراین کریتوس فکر میکرد که آترئوس به آزگارد رفته بود.
در همین حین، فریا به آنها حمله میکند. بعد از یک مبارزه کوتاه، فریا از کریتوس میخواهد که با کمک راه جدید سفر در قلمرو ها، باهم به ونهایم بروند تا طلسم اودین را که باعث میشد فریا بتواند فقط در میدگارد بماند و نتواند آن را ترک کند را باطل کنند. سپس کریتوس، فریا و براک به ونهایم میروند و در آنجا با فریر، برادر فریا آشنا میشوند. کریتوس و فریا سپس به محل طلسم میروند و آن را باطل میکنند.
اما اودین آن طلسم را با کمک ریشه های درخت زندگی (ایگدراسیل) درست کرده بود. به همین دلیل نیدهاگ (اژدهای محافظ ایگدراسیل) به آنها حمله میکند و کریتوس مجبور میشود او را بکشد. سپس فریا تصمیم میگیرد کریتوس را بابت مرگ فرزندش ببخشد و روی هدف مشترکشان یعنی اودین تمرکز کنند.
آنها به خانه سیندری بازمیگردند و میبینند که آترئوس میخواهد به آزگارد برود، زیرا فکر میکند تنها راه نجات پدرش فهمیدن نقشه های اودین است. همگی با او مخالفت میکنند اما خشم آترئوس را فرا میگیرد و دوباره تبدیل به خرس میشود و به زور فرار میکند و به آزگارد میرود.
سفر آترئوس به آزگارد!
او در آزگارد با هایمدال ملاقات میکند که قصد کشتن آترئوس را دارد. زیرا او میتواند فکر های دیگران را بخواند و میداند که آترئوس میخواهد به اودین خیانت کند. اما اودین با این قضیه مشکلی ندارد زیرا هنوز اعتماد آترئوس را جلب نکرده بود. بنابر این تصمیم میگیرد نقشه واقعی اش را به او بگوید.
او یک شکاف به آترئوس نشان میدهد که هر دوی آنها میفهمند که دانش بسیار زیادی پشت آن شکاف است. اما نگاه کردن به آن باعث کور شدن یک چشم اودین شد و برای دیدن آن شکاف باید از یک ماسک که انرژی یکسانی با آن شکاف دارد استفاده کرد. اما این ماسک ناقص است و برای کامل کردنش باید جمله های روی آن را ترجمه کرد که آترئوس تنها کسی است که میتواند آن را ترجمه کند.
آترئوس تصمیم میگیرد به اودین برای کامل کردن ماسک کمک کند زیرا خودش هم کنجکاو است که بداند پشت آن شکاف چیست. او بعد از ترجمه کردن میفهمد که قطعۀ بعدی ماسک در موسپل هایم قرار دارد. اودین او را همراه ثور به موسپل هایم میفرستد و آنها قطعۀ بعدی ماسک را پیدا میکنند.
در همین حین کریتوس، فریا و میمیر پیش نورن ها میروند (خواهران سرنوشت ورژن نورس). آنها به کریتوس میگویند که آترئوس در آزگارد است و هایمدال میخواهد آترئوس را بکشد (که در اساطیر نورس هم در روز راگناروک، هایمدال و لوکی یکدیگر را میکشند). سپس آنها به خانه سیندری بازمیگردند و از او میخواهند که یک سلاح برای مقابله با هایمدال درست کند. سیندری به او دراپنیر را میدهد. یک حلقه که میتواند چندین نسخه از خودش تکثیر کند.
پری دریایی و خدای جنگ
کریتوس و براک پیش یک پری دریایی میروند و او با این حلقه یک نیزه برای کریتوس میسازد. اما این پری دریایی به حرف های براک هیچ اهمیتی نمیداد و انگار اورا نمیدید. میمیر به او میگوید که پری های دریایی با یک تکه خاص از روح بقیه حرف میزند، دقیقا همان قسمتی که براک ندارد چون سیندری آن را پیدا نکرده بود! براک هم میفهمد که قبلا مرده بود و سیندری او را به زندگی بازگردانده است. در راه برگشت، اودین پیش کریتوس میاید و شروع میکند به تضعیف روحیه کریتوس! به او میگوید که او هیچوقت یک خدا نبوده زیرا هیچوقت نزد انسان ها مجبوب نبوده و کسی اورا نمیپرستد. اما او اهمیتی به حرف های اودین نمیدهد و به خانه برمیگردد.
آترئوس در آزگارد به دنبال قطعه بعدی ماسک، همراه با ثرود، دختر ثور به هل هایم میرود. آن ها قطعه بعدی ماسک را پیدا نمیکنند زیرا آترئوس جمله های روی ماسک را اشتباه ترجمه کرده بود. اما با یک گرگ بزرگ رو به رو میشوند که به زنجیر بسته شده است؛ گارم! آترئوس که نمیداند او چرا زندانی شده است، به کمک ثرود اورا آزاد میکند. آترئوس بعد از آزاد شدن گارم فهمید که او میتواند پورتال هایی بین قلمرو ها باز کند و به همین دلیل زندانی شده بود. سپس بعد از این خرابکاری بزرگ به آزگارد برمیگردد و به اودین میگوید که میخواهد آزگارد را ترک کند و به خانه سیندری برگردد.
ادامه داستان بازی God of War Ragnarok
هنگامی که آترئوس به خانه سیندری برمیگردد، میبیند که پورتال های گارم باعث انتقال مردگان هل هایم به قلمرو های دیگر شده است. سپس آترئوس همراه با کریتوس به هل هایم میروند تا گارم را متوقف کنند. آنها چندین بار او را میکشند ولی گارم دوباره زنده میشود و شروع میکند به حمله کردن. آترئوس فهمید که دلیلش این است که گارم روح ندارد و کشتنش فایده ای ندارد. او یاد حرف آنگربودا میافتد که در چاقویش یک روح دارد. بنابر این روح درون چاقویش را به گارم منتقل میکند و امیدوار است که روح فنریر باشد. سپس مشخص میشود که واقعا روح فنریر است و حالا گارم وحشی و درنده هل هایم، تبدیل به فنریر گرگ دوست داشتنی آترئوس و کریتوس شده است!
کریتوس و آترئوس سپس به ونهایم میروند تا به فریا و فریر کمک کنند. اما میفهمند که هایمدال، فریر را گروگان گرفته است و ماه را از آسمان دزدیده است! دقیقا همانند پیشگویی در معبد اسکال و هاتی.
نبرد با هایمدال
آترئوس و فریا و بقیه میروند تا فریر را آزاد کنند و کریتوس با هایمدال رو به رو میشود. او به کمک نیزه دراپنیر توانست هایمدال را از پا در بیاورد و بالاخره او را بکشد. کریتوس شیپور معروف هایمدال یعنی گالارهورن که زمانی که رگناروک شروع میشود به صدا در میآید را برمیدارد. سپس بقیه گروه فریر را آزاد میکنند و به کمپ برمیگردند. کریتوس و آترئوس هم ماه را پیدا میکنند و به آسمان بر میگردانند و اسکال و هاتی دوباره به چرخه روز و شب خود ادامه میدهند.
کریتوس، آترئوس، میمیر، فریا و فریر به خانه سیندری میروند. آنها میدانند که اودین از مرگ هایمدال خوشحال نیست و جنگ به زودی شروع میشود. بعد از کمی مشورت، آترئوس به این نتیجه میرسد که اگر ماسک را کامل کند و قبل از اودین به آن شکاف نگاه کند، شاید بتواند راگناروک را متوقف کند. بقیه هم با پیشنهاد او راضی میشوند و او دوباره به آزگارد میرود.
مرگ هایمدال و نبرد ثور داستان خدای جنگ راگناروک
آزگارد میدانند که هایمدال کشته شده است اما مدرکی علیه کریتوس ندارند. بنابر این اودین ماسک را به آترئوس میدهد تا دوباره قسمتی که اشتباه ترجمه کرده بود را ترجمه کند. این دفعه او میفهمد که ماسک دارد به نیفل هایم اشاره میکند. اودین به سرعت آترئوس و ثور را به نیفل هایم میفرستد و آن ها قطعه آخر ماسک را پیدا میکنند. اودین پیش آن ها میرود تا ماسک کامل شده را از آترئوس بگیرد.
اما سیف، همسر ثور پیش آن ها میاید و میگوید که حالا مطمئن شده اند که کریتوس هایمدال را کشته است و بر علیه او مدرک دارند. به همین دلیل آترئوس باید مجازات شود. اما اودین میگوید این مسئله ربطی به آترئوس ندارد و او بیگناه است. سیف، ثور را متقاعد میکند که آترئوس و کریتوس باعث مرگ فرزندانش یعنی مگنی و مودی شده اند و او باید انتقام آن ها را بگیرد. ثور به آترئوس حمله میکند، اما او به لطف وسیله ای که سیندری به او داده بود توانست همراه با ماسک سریعا به ایگدراسیل منتقل شود و کریتوس را دید که آنجا منتظرش بوده است.
آترئوس با بقیه درباره اتفاقات آزگارد صحبت میکند و بقیه از اینکه آترئوس فرصت نکرد داخل شکاف را نگاه کند کمی ناراضیاند. اما این که ماسک دست اودین نیست باعث رضایت آنها شده است. آنها میدانند که اودین بابت مرگ هایمدال با آنها وارد جنگ خواهد شد بنابر این خود را آماده راگناروک میکنند. تیر بالاخره داوطلب میشود که ارتش آنها را در آزگارد رهبری کند. او همچنین گفت که یک راه برای ورود به آزگارد میشناسد. بالاخره کریتوس و بقیه به پیروزی در جنگ امیدوار میشوند.
خیانت تیر!
تیر، ماسک را از آترئوس میگیرد و میرود که خود را آماده نبرد کند؛ اما براک به او مشکوک میشود. او میگوید که چرا راه سفر به آزگارد را تا الان به بقیه نگفته بود و چرا آترئوس را لوکی صدا میزند. زیرا افراد نزدیک آترئوس او را لوکی صدا نمیزنند. بقیه هم به تیر مشکوک میشوند و تیر چاقویش را در می آورد و آن را در قلب براک فرو میکند. در همین لحظه چهره حقیقی اش را به بقیه نشان میدهد: اودین! او همان اودین داستان بازی گاد آف وار رگناروک است.
اودین در تمام این مدت با ظاهر تیر جاسوسی کریتوس، آترئوس، میمیر و فریا را میکرده و از همه نقشه های آنها باخبر بوده است! او با ماسک در حال رفتن به آزگارد به کمک کلاغ هایش است که کریتوس با دراپنیر ماسک را از او میگیرد و اودین دست خالی به آزگارد برمیگردد. سیندری همراه با جسد براک غیب میشود. براک با فداکاری بزرگش توانست نقشه اودین را نقش بر آب میکند و جان خودش را فدا کرد. در این لحظه همگی غافلگیر شده اند و هیچکس نمیداند که حالا باید چه کار کنند!
شروع رگناروک
آنها بالاخره تصمیم میگیرند که رگناروک را باید آغاز کنند. فریا میرود تا ارتش ونهایم را جور کند. فریر نیز در داستان خدای جنگ رگناروک، به الف هایم میرود تا دوباره صلح را بین الف ها برقرار کند تا در رگناروک علیه اودین بجنگند. سیندری هم با اینکه به شدت از مرگ برادرش غمگین است و مخصوصا از دست آترئوس برای آوردن تیر قلابی به خانه او بسیار خشمگین است، اما داوطلب میشود که ارتش اسوارت الفهایم را سرهم کند.
کریتوس همراه آترئوس به موسپل هایم میروند تا سورتر، غول آتشین را برای راگناروک آماده کنند. او به کمک تیغه های آشوب کریتوس، به همان غول بزرگی که آنها نیاز دارند که اسمش راگناروک است، تبدیل میشود و میگوید که زمانی که شیپور گالارهورن به صدا در بیاید به آزگارد حمله میکند.
کریتوس و آترئوس به معبد تیر در میدگارد میروند که راگناروک را آغاز کنند. آنجا فریا را میبیند همراه با والکری هایی که در بازی قبل کشته ایم. گویا آنها دوباره متولد شدهاند. کریتوس به جای تیر ارتش آنهارا رهبری میکند و شیپور گالارهورن را به صدا در میآورد و راگناروک را آغاز میکند!
داستان بازی God of War Ragnarok و نبرد کریتوس، اودین و ثور
دروازه های ورود به قلمرو ها در تمامی قلمرو ها باز میشود و ارتش ها از قلمرو ها وارد آزگارد میشود. اما اودین فکر همه جارا کرده بود و دروازه هارا در آزگارد به نوبت نابود میکند. کریتوس، آترئوس، فریا و فریر که حالا در آزگارد هستند، باید با اینهریار ها، مردگان با شرافتی که به والهالا میروند و حالا از والهالا به آزگارد آمده اند، بجنگند. اما آنها هربار که میمیرند دوباره به والهالا میروند و بعد دوباره به میدان نبرد بازمیگردند.
مار بزرگ میدگارد یعنی یورمونگاندر هم طبق پیشگویی ها، با ثور در حال مبارزه است. هرچند که ظاهر او کمی متفاوت میباشد. او بعد یک ضربه شدید از چکش ثور، کاملا غیب میشود. آترئوس میفهمد که این یورمونگاندر همان ماری بود که او در آیرون وود به کمک روح یک غول خلق کرده بود. او به سرعت رشد کرده بود و در نبرد رگناروک شرکت کرد، اما به لطف ثور او به گذشته پرتاب شد. یعنی کمی قبل از داستان بازی God of War 2018! به همین خاطر در بازی قبل چهره آترئوس برای یورمونگاندر آشنا بود.
سپس ثور در داستان بازی گاد آف وار رگناروک به کریتوس حمله میکند و بسیار از دست او خشمگین است. بعد از یک مبارزه ی جذاب، ثور و کریتوس با یکدیگر صلح میکنند و ثور میفهمد که پدرش در حال سو استفاده از او بوده است. سپس اودین ظاهر میشود و از اینکه ثور به حرفش گوش نمیکند و بر علیه او شده است، خشمگین میشود و با نیزه اش ثور را میکشد! سپس کریتوس و آترئوس با اودین مبارزه میکنند و اودین در حال پیروزی بود که فریا سر میرسد. آنها بالاخره با یکدیگر رو به رو میشوند.
اوج نبرد اودین با کریتوس، آترئوس و فریا
اودین زمین زیر پای آنها را خالی کرده و به زیر خانه اش یعنی جایی که شکاف آفرینش قرار دارد میفرستد. اودین سعی میکند با آترئوس صلح کند تا با ماسک به درون شکاف نگاه کند. اما او ماسک را شکسته و اودین را حسابی خشمگین میکند.
کریتوس، آترئوس و فریا با اودین مبارزه میکنند و بالاخره او را شکست میدهند. آترئوس سعی بر متقاعدسازی اودین دارد. او به اودین میگوید که او میتواند آدم خوبی باشد اما اودین همچنان مخالفت میکند. سپس آترئوس روح اودین را به یکی از گوی های خالی غول ها منتقل میکند. کریتوس و فریا تصمیم میگیرند که با روح او کاری نداشته باشند اما سیندری که از کشته شدن برادرش توسط اودین بسیار خشمگین است، سریعا گوی را از آنها میگیرد و آن را میشکند و روح اودین را برای همیشه از بین میبرد!
فریر به آنها میپیوندد و هشدار میدهد که سورتر اینجاست و به زودی آنجا را خراب خواهد کرد. در همین لحظه آنگربودا همراه با فنریر، به لطف توانایی باز کردن پورتال بین قلمرو های فنریر که از گارم به جا مانده بود، توانست به موقع بیاید و آنهارا نجات بدهد. اما فریر از آنها در برابر شمشیر غول آسای سورتر محافظت میکند و جانش را فدا میکند. آنها بالاخره در رگناروک پیروز شدند!
پایان داستان بازی God of War Ragnarok
بالاخره به بخش پایانی داستان بازی God of War Ragnarok میرسیم. آترئوس که بیهوش شده بود، بالاخره به هوش میاید و با همه دوستانش خداحافظی میکند. سپس پیش کریتوس میرود و آنگربودا آن ها را پیش یک پیشگویی میبرند که داستان ماجراجویی های آنهارا نشان میدهد. سپس آترئوس به کریتوس میگوید که او باید دنبال غول های دیگری که از دست ثور فرار کرده بودند بگردد و آنها را پیدا کند و باید تنها این کار را انجام بدهد. بعد از یک خداحافظی احساسی، آترئوس به ماجراجویی خود میرود و کریتوس با فریا، بقیه ماموریت هارا انجام میدهد! اما کریتوس پشت آن پیشگویی، یک پیشگویی دیگر میبیند که نشان میدهد کریتوس بالاخره یک روز تبدیل به قهرمان و خدای محبوب مردم میشود و بالاخره دیگران اورا میپرستند!
داستان God of War Ragnarok اینجا به پایان میرسد. نظر شما درباره این بازی چیست؟ به نظر شما داستان بازی God of War Ragnarok بهتر است یا داستان بازی God of War 2018؟ در بخش نظرات نیز همراه ویولت گیمرز باشید.
داستانش واقعا خفن بود از بازی قبل بهتر بود بنظرم
پشماممم حیرت انگیزه سید!!
پ.ن: Ghorban