مقدمه
شب افتتاح یکی از بهترین فیلم های کاساوتیس کارگردان مستقل امریکایی است . در ادامه با ویولت گیمرز در نقد فیلم شب افتتاح همراه باشید.
شروع اثر
شب افتتاح از نقطه ای شروع میکند که زنی تحت تاثیر تمام شد. مسیری پیوسته برای سفر به سمت انتزاع و اشنایی زدایی از هر رابطه و برچسب هایش که از سایه ها شروع شد. کاساوتیس در سایه ها رابطه هارا وارونه می نماید. این وارونگی ذره ذره در فیلم هایش به جلو میرود. تا در اخرین اثرش یعنی جریان های عشق هیچ رابطه ای هویت نداشته باشد. رستگاری روابط انسانی و تعریف مناسبات جدید بین محیط و ساختار انتزاعی ذهن مسیر هنری کاساوتیس در فیلم های مستقلش را پیش میگیرد.
گرچه در تکه هایی از این مسیر از این عطف رستگار کننده خارج شده. اما به سرعت خارج شدنش را فهمیده . در اوج کارش را به پایان می رساند. بسیاری از کارگردانان در انتهای مسیرشان به دلیل محافظه کاری که به پختگی هم تعبیر می شود. انچنان با ارمان های ابتدای مسیرشان برخورد میکنند که گویی مولف دیگری از دل ان مولف جوان و جاه طلب زاییده شده.
نقطه ای در مسیر
اما جان کاساوتیس دقیقا در نقطه مقابل این جریان قرار میگیرد. درست همانند شروع فیلم سازی مستقلش راه انتزاعی را در پیش گرفته و گویی در سکانس پایانی جریان های عشق در ان باران که سارا به مردی غریبه می پیوندد. تا شوهر و دختر جدا شده اش را باز یابد .این مسیر خاتمه ای بس کمیک و غریب ساخته و کاساوتیس را در اوج به پایان می رساند. این اوج نه صرفا اوج محتوا بلکه اوجی فرمال در مسیر اکتشاف هنری کاساوتیس است. گم گشتگی حاصل از قدم گذاشتن در چنین کوره راهی جز خنده های هیستریک پایان فیلم یا کشتی نوح سازی خانه اش به شکل تمسخر وار و کمیکی نمیتواند باشد.
قهرمان ها
قهرمان های کاساوتیس رهبران و ایزدانی نیستند که با مرگی تراژیک خود را به پایان برسانند. بلکه از محاکات فروتر و خود مردم سر بر اورده و در انتزاع خویش غرق می شوند.چهره ها نمود واقعی قهرمان هایی است که کاساوتیس برای خودش خلق میکند. انسان هایی که رقت انگیز به دنبال کشف روابط خویش با محیط و اشخاص اند. تا به باز تعریفی بر دنیای خویش برسند. چهره ها در مسیر سایه ها اوج اشنایی زدایی عاطفی است. تمام روابط شکل گرفته در فیلم فارغ از همه مالکیت ها و توقعات پای در مسیر جداگانه ای میگذارند تا راه خویش را پیدا کنند . راهی که هیچ گاه در محیط پیدا نمیشود.
مسیر ها
اگر این مسیر انتزاعی و هنری با اشنایی زدایی از روابط خطوط نمودار گونه ای در نظر بگیریم. این خطوط در شب افتتاح اوج خود را تجربه کرده تا سپس در گلوریای هالیوودی برای ساعاتی از عطفشان خارج شوند. کاساوتیس در میابد که این انتزاع رستگارگونه جز در صحنه تئاتر توان عرضه ندارد. شب افتتاح تماما در صحنه ای از تئآتر است . چه صحنه هایی که به صورت عینی بر روی صحنه در جریان است و چه باقی سکانس ها. صحنه های عینی از تمام مولفه های اثار قبلی کاساوتیس در خود دارد. والدینی پرخاشگر ، به ظاهر غیر معمول و به عبارتی تحت تاثیر که سعی در ویران کردن مناسبات خانواده را داشته . فرزندانی که مصرانه و با شجاعتی که سنخیتی با سنشان و مناسبات عرفی سن ندارد سعی در تثبیت خانواده و جلوگیری از خود تخریبی ان دارند.
ادامه زنی تحت تاثیر
این توصیفات درست صحنه اخر زنی تحت تاثیر است .این ادامه حاصل بازنمود تمام ساختار زنی تحت تاثیر در شب افتتاح است. شب افتتاح با همه تمایل دارند که دوست داشته شوندی شروع می شود. که در پس زمینه ان گویی همان ژست میبل را در جشن به خود رفته است. و رستگاری اش را نمایان میکند. رستگاری از همه تاثیرات خارج کننده از تعادل ظاهری. ژستی که پایه و اساس و زمینه ساز فرستادن او به دیوانه خانه و منطقی تر کردن وی نیز هست. عبور و رشد کاساوتیس از این اثر زمانی نمایان می شود که تمام موتیف های سازنده و پایه های اثار قبلی خویش را در صحنه تئاتری نمایان میکند. که به پوچ و بی هدف روی صحنه رفته . صرفا به دنبال محبوبیت است و به هیچ اخلاقیاتی پایبند نمی ماند.
جینارولندز که همان میبل در ساختار امده زنی تحت تاثیر است. پاسخ پرسش هایش را در جایی جدا از صحنه های تئاتر میابد . کل اثر بر پایه همین جستجو بنا شده است. اما انتهای این کنش حاصل زایش اندوخته های هنری قبلی کاساوتیس در قالب تئاتر . این جستجویش بر روی صحنه تئاتری رقم میخورد که بداهه نواخته شده و تمام ساختار های حاکمش را به زیر میکشد.
انارشیستی
این انارشیستی هنری تا جریان های عشق که نمودی انتزاعی تر و انتهایی تر به خود میگیرد ، دیگر نمود نمیابد.التماس های غم انگیز دختر طرفدار که یاداور گذشته های میبل نیز هست ، گوشه غم انگیز و رقت انگیز هنر کاساوتیس برای پا گذاشتن به جهان بیرونی را نمود میدهد.که توجه نکردن به ان و گذشتن از ان هم نمیتواند او را راحت کند.
شخصیت
شب افتتاح هم مانند چهره ها از شخصیت هایی شروع میکند که به دنبال تعریف مناسباتشان هستند. اما این تعریف را در بستری ذهنی تر و صنعتی تر کشف میکنند. این بستر تازه اندوخته تمام اشنایی زدایی های قبلی کاساوتیس و رسیدن به اشنایی جدیدی است که دیگر صرفا در کشف این مناسبات نمی ماند .
جینا رولندز در نقش میرتل ابتدا به دنبال رابطه ای عاشقانه با معشوقی قدیمی بر میاید که از همان ابتدا به بن بست میخورد. سپس ناامیدانه و تاسف بر انگیز به کارگردان پول پرست تئاتر رو می زند تا علاقه مصنوعی و جعلی مورد نیازش را از او طلب کند . همین باز تعریف احساسات کلیشه ای است که قدمی رو به جلو برای کاساوتیس محسوب شده . در همین ۲۰ دقیقه ابتدایی پرونده جستجو های قبلی را بسته و به ان خاتمه میدهد.
عطف ها
سینمای کاساوتیس مملو از عطف هایی است که به کلی جریانات را تغییر میدهند. عطف هایی که در پست کردن مناسبات معمول و عرف هرچه در توان دارند را به رخ می کشند. سیلی یکی از این عطف های تکرارشونده ای است که تمام احساسات سیلی خورنده به مرز جنون و خنده هیستریک میکشاند . از لحظه پایش را فراتر میگذارد.
در صحنه تمرین این سیلی ، عطفی که به دنبال خود میکشد نه خود عمل بلکه نمایشی از قبل ان است که اثر خودش را میگذارد تا هرچه بیشتر کمدی شود. درواقع این بازگشت به سنت ها به شکل سمبولیک و نه خود اعمال شبکه ای از اثار کاساوتیس به مثابه یک اثر به هم پیوسته ایجاد میکند که در عین حال که خود زندگی نامه ای از تاریک ترین وجوه کاساوتیس است جهان شمولی و انسان نمایی خاص خویش را هم حمل میکند.
انسانیت
از ان جهت اشخاص کاساوتیس نمایان تمام انسان ها میشوند که اثر فقط به جستجوی یک شخص نمی پردازد بلکه همه جستجویی منحصر به فرد دارند که سعی میکنند تا انتهای نمایش به ثمر برسانند. در زنی تحت تاثیر جستجویی منطق طلب از میبل به سبب اثری که اطرافیانش بر وی میگذارند شروع میشود که ثمره اش در شب افتتاح عیان است.
اما جستجوی شب افتتاح سوای اثر قبلی است و دیگر از محیط تاثیر نمی گیرد بلکه گذشته و اندوخته خود شخص است که شروع کننده این مکاشفه رستگار کننده است . در شب افتتاح هم مانند زنی تحت تاثیر محیطی مجیز گو و به ظاهر صلاح طلب وجود دارند که با سرپوش گذاشتن بر هر انچه هست فقط سعی در حمایتی بی اثر و لفظی دارند تا بی هویت بودنشان در عطف ظاهر شده و صحنه را خالی کنند. این محیط اما ذره ای تاثیر در میرتل شب افتتاح ندارد. نیک در زنی تحت تاثیر ، شوهری پرخاشگر و عین حال عاشق است که با بلاهت سعی در رسیدن همزمان به سود و عادی سازی و عشق خود دارد. نمود سرمایه دار تری که بن گازا در شب افتتاح ان را بازی میکند.
لزوم تئاتر
شب افتتاح از ان جهت جز در صحنه تئاتر ممکن نیست که شناخت فقط از این صحنه میسر است . شناختی از تو در توی عطف ها و جدا شدن از زمان ها و مکان ها که راهی برای بیرون از محیط تئاتری نمیگذارد.چون فقط این صحنه است که کشف و شهود را برای هنر ممکن می سازد. در نتیجه ساختن شب افتتاح برای مسیر کاری مستقلی که کاساوتیس چه از لحاظ مالی و چه فکری شروع کرده بود اجتناب نا پذیر بوده و مسیر هنری اش وی را در ساخت این اثر قرار داده است. بداهه پردازی ها و اجرای کنش به موازات موقعیت که در سایه شروع و در چهره ها اوج میگیرد باید در صحنه تئاتر به پاسخش برسد.
بداهه
هرچند که تمام سناریو پیشین را به سخره گرفته و زایل کند . کاساوتیس با شناختی که از مخاطبش و اگاهی بر وی دارد میداند که همه این مسیر شناخت جدید را بر نمیتابند. همان طور که در بداهه ترین نمایش روی صحنه نیمی از مردم بسیار خلاقانه و نیمی مضخرف خواندند. اما نا اگاه از اینکه عوامل نمایش به مناسبت باز تعریف مناسباتشان با صحنه است که چنین متن نویی خلق کرده اند.به همین دلیل خانه ای که میرتل در ان ساکن است نیز جدا از صحنه تئاتر و فیلم نبوده و پلاتو در ان اصل را می سازد. همان رنگ ها و همان نور ها در خانه ها نیز در جریان است.
مکان هم در عطف ساخته شده توسط کاساوتیس رنگ میبازد.در انتهای نمایش بداهه که همه نیز راضی اند و کمدی دلچسب دیده اند ، دنباله تراژدی میبل را در بازگشت به ژست هایش می نماید. ژست هایی نا معمول که اگر در زندگی معمول باشند نشان از دیوانگی داشته و در تئاتر کمدی را رقم میزنند. اما همین خروج از عرف و ساختار بر اندازی میرتل است که ارامش را به وی بر میگرداند .