نقد و بررسی فیلم promising young woman . اثر پر سر و صدای ارمالد فنر که در گروه فیلم های فمنیستی قرار میگیرد. فیلمی که با بازی زیبای کری مولیگان همراه است . و نامزد جوایز متعددی نیز شده است . در ادامه با ویولت گیمرز در نقد این فیلم همراه باشید.
تفکر غالب اثر
سبقت عقده از تمامی قوه ها و احساسات انسانی چیزی جز تولید اثر ایدئولوژی زده ای نمی کند و به هیچ عنوان از سطح تفکرات خشن یک دختر که نه خودش بلکه صمیمی ترین رفیقش تحت ظلم و تجاوز قرار گرفته بالاتر نمیرود. به همین دلیل است این فیلم به هیچ عنوان اثری جدی نیست و این دیدگاه عقده گرایانه که چشمان کارگردان را کور کرده است به بسیاری از زیبایی های فیلم خیانت میکند.
زیبایی های فیلم
همان طور که گفتم زیبایی های فیلم کم نیستند. اما هیچ کدام فرمی را در اختیار ما نمیگذارند. زیرا هیچ سیری در اثر اتفاق نمی افتد . تمامی نماها موید همین نکته هستند. فیلم با نما هایی از بسته از مرد هایی شروع میشود که به کلابی رفته و مست کرده اند. اما نما از خودشان نیست و صرفا به پایین تنه شان اشاره دارد. سپس کات به گروهی از مردان که فرقی با نمای قبلی ندارند و سعی در مخ زدن زنی مست و خسته و در کلاب دارند. بین انها کسی که از شوخی های جنسی چندان خوشش نمی اید به اسم کمک زن را به خانه برده.ولی در اخر فرقی با انان ندارد و فقط و فقط در پی نیاز های خویش است همین دیباچه و شروع فیلم خشم بی حد و اندازه مولف را فریاد میزند. اما اثر هنری چیزی فراتر از فریاد های بی حد و حصری است که صرفا گوش هارا میخراشد و هیچ..همین پیروی از حس انتقام به تمامی ارمان های مثبت فمنیستی حتی اگر چیزی از ان در این زمانه باقی مانده باشد پشت میکند و ان هارا از رسیدن به حقیقت دور و دور تر میکند.
جوکر زنانه؟!
بسیاری این فیلم را جوکر زنانه دانسته اند اما به هیچ وجه با جوکر قابل مقایسه نیست . زیرا جوکر با تمام ضعف هایش سیری منطقی طی میکرد و کنش در ان حرف اول را میزد. اما شروع فیلم مصادف است با اتمام سیر و کنش دراماتیک در شخصیت. همان ابتدای فیلم تمام ان چیزی که باید ببینیم تا اسمش را اثری هنری بگذاریم تمام شده است.در ادامه فقط یک زن به اخر خط رسیده را میبینیم که هر شب به دنبال انتقام است . انتقام جنسیت مظلومش از جنسیت غالب تا بلکه حس انتقامش ارضا شود. فقط در یک دوره کوتاه که بعدا هم می فهمد که گویی این عملش باز کردن خط مقدم جبهه برای دشمن بوده زندگی را از سر میگیرد.بعدا از خودش نیز که این اعتماد بی جا را کرده انتقام میگیرد.این تقابل روحیات دخترانه و حس انتقام زنانه همان زیبایی هایی است که میتوانست بسیار به ان بهره داد و ازش استفاده کرد.کسندرا (که اتفاقا از لحاظ زبان شناسی همین اسم بسیار خشن می نماید.) در صورتی ترین و دخترانه ترین حالت ممکنش منتقم و خشمگین است . مولف سعی در تولید اسطوره ای صرفا زنانه دارد اما فقط در صرف مرد نبودن اسطوره گیر کرده است.
شخصیت
کسندرای خلق شده ، زنی است که اتفاقا اتاقی صورتی دارد . ارایش میکند . روز ها به کافه ای زیبا و رنگارنگ میرود اما در باطنش شبیه به کتاب های زردی که امروزه در چاپ های 50 به بالا به سر میبرند ، “رخت خوابش را مرتب میکند” و انتقام میگیرد. حتی انتقامی که میگیرد نیز هیچ وقت از ترساندن فراتر نرفته و صرفا باز دست به دامان قانون میشود. اما خودش نیست که از انتقامش لذت ببرد. کارگردان فقط ارمان های این انتقام را تحسین میکند و شخصیت را مانند تمامی مردانی که سعی در تخریبشان دارد را رها میکند.
مولف ها
تمامی مولف های این انتقام را بار ها و بارها شنیدیم. خانواده هایی با افکار سنتی که هیچ قرابتی با تفکرات دخترانشان ندارند. زنان جامعه ای که به شکل رقت انگیزی سعی در جلب توجه جنس مخالفشان هستند هرچند که در این مسیر به کثافت کشیده شوند. و در اخر مردانی که به قولی سر و ته یک کرباسند.این ها به ظاهر دلیل خشونت دخترند. میتوان ان را به عنوان یک حقیقت جامعه شناسانه قبول کرد اما این حجم از وام گرفتن از دنیای بیرون اثر فقط خشونت بی دلیل و زیاد را برجای میگذارد. گویی که اثر بدون جامعه ای که اندکی با او همذات پنداری کند هیچ است. به همین دلیل است که میگویم به ارمان های فمنیستی نه تنها پشت کرده بلکه از ان دور نیز شده است .
اندک فرم
یکی از معدود نماهای زیبا که فرم را خلق میکند . نمایی است که کسندرا به بیمارستان کودکان جایی که رایان در ان کار میکند رفته و ملتمسانه و با حسرت به بادکنک هلیومی ازاد خیره میشود . بادکنکی قرمز .اما تمام. دوباره به داستان خشونت امیز بی دلیلش برمیگردد.
نما ها همه در مدیوم شاتی ثابت و سعی در تابلو مانند کردن اثر دارند. تابلویی که اجزای ان زنده اند و حرکت میکنند. همین دیدگاه زمخت بودن افکار دختر را به خوبی به نمایش گذاشته و در حالیکه هیچ وقت سابژکتیو نمیشود.