معرفی مانگای Girls’ Last Tour : دو فرشته در اعماق جهنم
آیا تابحال به این فکر کردهاید که «تنهایی» چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ آیا تنها بودن فقط به جدایی فیزیکی از یک گروه محدود میشود؟ چرا انسان با وجود اجتماعی بودنش، با اقداماتش سعی میکند خود را به تنهایی نزدیک کند؟ اثری که در ادامه قصد معرفی آن را داریم، روایت داستانی است که تنهایی را به دو دختربچه در جهانی پوچ و خالی پیوند میزند. دخترانی که جز همدیگر هیچ چیزی ندارند اما در عین حال با داشتن یکدیگر همه چیز را دارا هستند. در ادامه با معرفی مانگای Girls’ Last Tour با ویولت گیمرز همراه باشید.
خواندن مانگا در کنار تماشای انیمهها، یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین سرگرمی ها در خصوص آثار و فرهنگ شرق میباشد. این کتاب های مصور که منبع اقتباس بخش اعظم صنعت انیمه هستند، تابحال داستان های خلاقانه و عظیم، و شخصیت های به یاد ماندنی بیشماری را در قالب نمادین سیاه و سفید خود روایت کردهاند. یکی از این داستانها، روایت ساده و کوتاهی هست که در ادامه نگاهی به آن خواهیم انداخت. در صورت علاقه به دیگر معرفی های مانگا میتوانید به معرفی مانگای Tomie از ویولت گیمرز نگاهی بیندازید.
پس اگر شما هم از علاقهمندان به این آثار هستید، در ادامه با ما همراه باشید.
مانگای Girls’ Last Tour که در سال ۲۰۱۴ در ۶ جلد و ۴۷ چپتر شروع به انتشار کرد، داستان دو دختربچه در جهان آخرالزمانی را روایت میکند که با وسیله نقلیه خود در سکوت خرابه های یک شهر سفر میکنند.
شاید اولین چیزی که Tsukumizu، مانگاکای این عنوان با خلق این اثر قصد به تصویر کشیدنش را داشت، نشان دادن تنهایی در مقیاس یک جهان، و تاثیرات اقدامات انسان برای رسیدن به آن پوچی بودهاست. جهانی که توسط جنگ و خونریزی به نابودی کشیده شدهاست تنها منعکس کننده ناتوانی انسان در یک زندگی اجتماعی است. پس شاید تنهایی بهتر است؟ بسیاری از سوال هایتان را منطق کودکانه این دو دختر در طول این سفر پاسخ میدهد. و پاسخی که داده میشود کاملا قانع کننده است.
داستانگویی و شخصیت های مانگای Girls’ Last Tour
داستانگویی و شخصیت های مانگای Girls’ Last Tour بهترین و ساده ترین نقاط قوت این عنوان میباشند. دنیا توسط جنگ های متعدد بین انسان ها به نابودی کشیده شدهاست. و از آن تنها ساختمان های متروک، ویرانه ها، پوکه فشنگ ها و سکوت مطلق باقی ماندهاست. در این بین، دو دختر بچه با نام های چیتو و یوری تنها افرادی هستند که در میان ویرانه ها سفر میکنند و قصد دارند به طبقات بالای شهر برسند. آنها در این سفر کوتاه، اما فوقالعاده لذت بخش، بار ها با مواردی که نشاندهنده جهالت مردم پیشین خود است روبرو میشوند. و با منطق بی رحمانه خود آنها را نقد میکنند.
اما قبل از هر چیزی باید بدانید که مانگاکا، تک تک مفهوم های داخل مانگا را با زبان کمدی بیان میکند. و چه کمدی بهتر از شیمی فوقالعاده بین دو شخصیت اصلی؟ پس قبل از آشنایی بهتر با زبان داستانگویی مانگای Girls’ Last Tour، بیایید تا کمی با دو شخصیت اصلی آن آشنا شویم.
Chito
چیتو، شخصیت اصلی محافظهکار، باهوش و کتابخوان داستان است. او به شدت به کتابها و مطالعه فرهنگ مردم پیش از جنگ علاقه دارد، و در داستان مانگا، سعی میکند تا سفرنامهای از تجربه های خود با یوری بنویسد. چیتو، واقعبین، منطقی و ساده است. او همچنین ترس شدیدی از ارتفاع دارد.
Yuuri
یوری نقطه مکمل چیتو است. او شخصیت اصلی راحت طلب، بیخیال، شکمپرست، خوشبین و به طرز عجیبی منطقی(منطق خودش!) است. یوری تقریبا به هیچ چیز جز غذا خوردن و زندگی راحت اش فکر نمیکند. او و تفنگ خود، محافظ چیتو هستند. یوری در عین ساده بودنش، به شدت قلب پاکی دارد. او به سختی میتواند بخواند و بنویسد. اما اگر یک فرد مانند یوری را در زندگی خود داشتید، در برابر بسیاری از مشکلات و ناامیدی های خود به راحتی طاقت میآوردید.
حال چه چیزی بهتر از تعامل دو شخصیت با نقاط دید کاملا متفاوت برای ساخت یک شیمی و ارتباط فوقالعاده؟ بزرگترین نقطه قوت مانگای Girls’ Last Tour نیز همین است. دیالوگ نویسی و گفتوگو های این دو نفر به قدری جذاب و دوستداشتنی است که خود را در میان آن دنیا احساس میکنید. کمدی بین یوری و چیتو، تعادلی است که دنیای مانگای Girls’ Last Tour را از تاریکی و تنهایی مطلق بیرون میآورد. به طوری که حس میکنید تنها همین دو نفر برای ادامه دادن زندگی در این دنیا کافی هستند. البته یو و چی تنها شخصیت های این اثر نیستند. در طول داستان با تعدادی شخصیت انگشت شمار دیگر که هر کدام به تنهایی در حال سفر کردن هستند آشنا خواهید شد. و یو و چی نیز به نوبه خود بر هر کدام از آنها تاثیر میگذارند.
زبان داستانگویی مانگای Girls’ Last Tour
همانطور که اشاره کردم، زبان داستانگویی مانگای Girls’ Last Tour، با منطق ساده و بیرحمانه بچهها گره خوردهاست. سوال های مهم عقیدتی که با یک جواب ساده و کودکانه پاسخ داده میشوند و به طرز عجیبی تاثیرگذارند.
یو : چی چان یه بار دیگه میگی خونه برای چی بود؟
چی : بدون خونه تو جایی رو نداری که زندگی کنی
یو : ولی ما خونه نداریم!
چی : نکته خوبی بود.
همانطور که برای یو سوال است، خانه به کجا گفته میشود؟ یک چهارستون و سقف؟ چه چیزی باعث میشود تا یک مکان تبدیل به خانه برای ما بشود؟
یو : همیشه وقتی حرفهامون تموم میشه، برمیگردیم به چرخه بارگیری و راه افتادن. فکر میکنم این به معنیه که جاده خونه ماست. درسته که سقف نداره، ولی خیلی دوستداشتنی هست.
چنین جوابی، بهترین پاسخ سازگار با منطق یو است. دو نفر بیخانمان که با وسیله نقلیه خود در خرابه ها سفر میکنند، چه مکانی را باید خانه بنامند؟
چنین مسئلهای مشابه هنگامی است که یوری به ساده ترین شکل ممکن مفهوم «جنگ» را برای چیتو شرح میدهد.
یو : جنگ وقتیه که آدم ها همدیگه رو میکشن درسته؟
چی : چرا باید همچین کاری بکنن؟
یو : نمیدونم شاید وقتی که نیاز هات با یکی تداخل پیدا بکنه، مثلا وقتی که سه نفرید اما فقط برای دو نفر غذا هست. پس باید تفنگ رو برداری و برای چیزی که میخوای بجنگی.
و پس از آن هنگام غذا خوردن، یو بخشی از وعده غذایی چی را برمیدارد و میگوید که مال اوست. و در ادامه تفنگش را به سمت چی نشانه میرود و به او میگوید:
این جنگه.
جواب های یو با اینکه کودکانهاند، اما به سادگی نشان میدهند که جنگ تنها ناشی از ناتوانی انسان در تأمین نیاز های خود و دیگری به طور همزمان است.
زیرا همه چیز برای همه وجود ندارد.
مثال دیگری از داستانگویی مانگای Girls’ Last Tour، هنگامی است که یو و چی با مردی به نام کانازاوا آشنا میشوند که یک نقشهبردار است. او برای مدت کوتاهی با آنها همسفر میشود. و در راه از اهمیت بسیار بالای نقشههایش در زندگی خود میگوید.
کانازاوا : اون نقشهها یه جورایی به زندگی من هدف میدن. اگه اونا از بین برن، من میمیرم.
یو : پس وقت سوزاندنشون هست!
چی : چرا میخوای اینکارو بکنی؟
یو : تا بفهمم واقعا میمیره یا نه.
چی : تو هیولایی؟
وابستگی های دنیوی برای هر فرد متفاوت است. برای نقشهبرداری مثل کانازاوا، در این دنیای پوچ و نابود شده، تنها نقشههایی که از پیکر این دنیا کشیدهاست، مهم میباشند. اما مانگاکا در کمال بی رحمی روایت کانازاوا را به نقطهای میرساند که با یک تکان شدید آسانسور، تمام نقشههایش را در یک چشم به هم زدن به باد میسپرد. با این اتفاق ارزش زندگی برای کانازاوا به یک چیز اضافی تقلیل مییابد.
همه ما در نهایت میمیریم. پس زندگی بی معنیه.
این ها سخنان کانازاوا بعد از از دست دادن نقشه هایش هستند. در آن هنگام، یو و چی نمیتوانستند او را درک کنند. چرا که از نظر آنها در این دنیا واقعا چیزی وجود نداشت که بدون حضورش بمیری.
اما چیتو، تقریبا احساس مشابهی را با سفرنامه و کتابهایش داشت. او به شدت به آنها اهمیت میداد و با کوچکترین صدمهای به آنها اذیت میشد. اما مانگاکا باز هم وابستگی چی را از او گرفت. در نقطهای که یو و چی برای گرم ماندن ناچار به سوزاندن کتاب ها و سفرنامه او میشوند.
پس آیا زندگی بدون وابستگی زندگی بهتری است؟ چرا کانازاوا و چیتو با از دست دادن وابستگیشان احساس خوشحالی نداشتند؟
چپتری در مانگای Girls’ Last Tour وجود دارد که دخترها با چکیدن قطرات آب بر روی سطلها، موفق به کشف موسیقی میشوند. آنها با قرار دادن دقیق سطل ها کنار هم باعث ایجاد یک ریتم میشوند.
زیبایی آن لحظه ناشناخته برای آنها به قدری است که حتی از پشت صفحات دوبعدی و سیاه و سفید مانگا نیز میتوان متوجه دلنشین بودن آن ریتم شد. در آن جهان غمگین و تاریک، حتی آهنگ برخورد قطرات باران به یک فلز نیست میتواند زیباترین آوا باشد. شاید تنها در زشت ترین حالت ممکن است که زیبایی های کوچک نمایان میشوند. مطمئنا بدون آن سکوت مطلق، و تنهایی غریب دخترها، این آهنگ تا این اندازه دلنشین نمیبود. افسوس که انسان های پیشین آنها تا قبل از آن علاقهای به لذت بردن از یک زیبایی کوچک نداشتند.
لحظه دیگری وجود دارد که یو میخواهد موجودی که تازه پیدا کرده است را بخورد، اما با شنیدن اینکه او حرف میزند، از این کار خودداری میکند:
چی چان اگه یه موجودی حرف بزنه دیگه نمیشه خوردش.
ارزش موجودات زنده در چه چیزی است؟ به مانند وقتی که چی و یو با رباتی آشنا میشوند که در تلاش است تا از آخرین ماهی زنده در آن منطقه محافظت کند. یک موجود مصنوعی در تلاش است تا از یک موجود زنده مراقبت کند. اما این موضوع به خواست خودش نیست. چرا که برای اینکار برنامه ریزی شدهاست. اگر به آن ربات دستور خودتخریبی بدهند، خود را نابود خواهد کرد. آن ماهی به طور غریزی از مرگ اجتناب میکند. اما انسان اگر بخواهد میتواند بمیرد.
ما زندهایم. و اون ماهی هم زندهاست. نه اون ربات بزرگ و نه اون ماهی نمیتوانند صحبت کنند. اما فکر میکنم که هر دوی آنها میتوانند همدلی کنند.
این ها تنها مثال های کوچکی از زبان داستانگویی منطقی و کودکانه، اما عمیق مانگای Girls’ Last Tour هستند.
این اثر، سرشار از لحظاتی است که به طرز عجیبی سر خود را برای موافقت با منطق یو و چی تکان میدهید. گفتوگوی این دو دختر باعث میشود تا در پایان هر چپتر به مفاهیم مختلفی فکر کنید.
روش مانگاکا برای بیان احساسات خود به سادهترین شکل ممکن، یعنی از طریق دو بچه معصوم به بهتریننحو کارساز بودهاست. حضور یو و چی در صفحات مانگا، باعث میشوند تا ذهن شما از جهان تاریک و غمگین این اثر منحرف بشود. اما لحظاتی وجود دارند که به خود میآیید و میبینید که در حال سرگرم شدن با جهانی ویرانشده هستید. و اینجاست که از فکر کردن به سرنوشت دو شخصیت دوستداشتنی در این جهان تنها اجتناب میکنید. اما تا ابد نمیتوان از فکر کردن به این موضوع فرار کرد. و مانگاکا نیز این را میداند.
یو : چی چان کاش قلبت به بزرگی این مجسمه بود.
آرت استایل مانگای Girls’ Last Tour
همه چیز در مانگای Girls’ Last Tour به طرز دلنشینی ساده است. و آرت استایل و طراحی دوستداشتنی هم از این قاعده مستثنی نیستند. اما همین سادگی و در عین حال کارآمدی نقطه قوت این اثر است.
به استفاده درست از کنتراست تیرگی-روشنی در این پنل نگاه کنید. ابعاد سوم قفسه ها کاملا در تاریکی فرو رفتهاند. این مکان در داستان مانگا، یک قبرستان از وسایل جا مانده مردمان پیشین است. و با نگاه کردن به نظم و نظام هزاران کشو های این قفسهها، متوجه عظمت این مکان و خاطرات آن میشوید. همانطور که یک قبرستان عظیم پر از قبر افراد است.
فارغ از دیالوگ نویسی و داستانگویی، این طراحی و آرت استایل مانگای Girls’ Last Tour هستند که حس جهان آخرالزمانی و متروک این عنوان را منتقل میکنند. سکوت و خط های سیاه و کدر در میان ساحل و دریا. ساختمان های درهم و پیچ و تاب خورده که نشان دهنده بیرنگ بودن حضور زندگی است. محیط های ویرانه که سکوت مطلق خود را از صفحات مانگا انتقال میدهند. زمین های پر از اسلحه و پیکرههای توپ و تانک که از لولههایشان آب شهری جاری است. یک جهان اتمسفریک.
تمامی این طرح ها تنهایی را منعکس میکنند.
با دیدن جهان مانگای Girls’ Last Tour به نوشته های اول مقالهام باز میگردیم. زیرا با دیدن اینکه یو و چی در این جهان چگونه با حضورشان یکدیگر را مجبور به ادامه دادن زندگی میکنند، متوجه میشویم که این جهان در مقابل دو دختر بچه، تنها است.
هشدار : ادامه متن پایان مانگای Girls’ Last Tour را اسپویل میکند. اگر نمیخواهید که چیزی از پایان داستان برایتان فاش شود، لطفاً از خواندن بند بعدی خودداری کنید.
در پایان، یو و چی همزمان با اتمام تمامی منابع سوخت و غذای خود به طبقه بالای شهر میرسند. و با سفیدی مطلق و آسمان سیاه بالای سر خود مواجه میشوند. حتی در میان این جهان ساکت نیز، آن مکان ساکتترین است. آنها به دیواری تکیه میدهند و همدیگر را در آغوش میگیرند و به آسمان پرستاره بالای سر خود خیره میشوند. «زندگی عالی بود… نه؟». و اینجا است که شما بعد از یک سفر کوتاه پر از لحظات دلنشین به خود میآیید و با حقیقت جهان این اثر مواجه میشوید. سرنوشت این دو دختر در نهایت معلوم است. و این غمگین است. اما یو و چی از این موضوع راضی هستند. آنها با همه چیز سازگاری داشتند. آسمان پرستاره آن شب زیبا تر از آن است که بتوان به چیز دیگری فکر کرد.
پایان بخش اسپویل دار
در انتها، مانگای Girls’ Last Tour، فارغ از هر چیزی، یک کمدی دلنشین است. یک نصف روز طول میکشد تا با ماجرا های بامزه دو دختر در میان دنیای آخرالزمانی همراه شوید و در ایستگاه آخر پیاده شوید. و در اعماق دیالوگها و وقایع و کمدی این عنوان، لحظاتی وجود دارند که چشمهایتان را به روی سخنان و اهداف غمگین پنهان شده در پشت این کمدی باز میکنند. در انتها مانگاکا از شما برای دنبال کردن اثر بدترکیب خود تشکر میکند. چه اثر بدترکیب زیبایی!
نظر شما کاربران ویولت گیمرز در این باره چیست؟ امیدوارم که از خواندن مقاله معرفی مانگای Girls’ Last Tour لذت برده باشید. میتوانید نظرات خود را با ما در بخش نظرات در میان بگذارید.
خسته نباشی سهند جان من که اهل خوندن مانگا و کمیک نیستم ولی این خیلی خوشگله جذب شدم که بخونمش راستی قبلا یه مقاله از هالو نایت رفتی من فرصت نکردم نظر بدم ولی دمت گرم خیلی کامل و با جزئیات نوشته بودی در حدی که مشتاق شدم یبار دیگه برم سراغ هالو نایت و دوباره تمونش کنم
خیلی ممنون از اینکه مطالعه کردید دوست عزیز . لطف دارید سر مقاله هالو نایت خیلی وقت گذاشتم خیلی خوشحالم که میبینم مفید واقع میشه
درود بر تو سهند جان
الان وضعیت کامیونیتی انیمه و مانگا جوری شده که همه دنبال آثار معروف و شناخته شده هستند که اکثرا این آثار وجه های مشابه زیادی دارند و کلیشه ای هستند. اما چنین آثار دیده نشده ای نیز هستند که یک چیز متفاوت ارائه میدهند.
ممنون که معرفی کردی حتما به سراغش خواهم رفت.
نظر لطفته عزیز. ممنون که مطالعه کردی. عالی به شدت پیشنهاد میکنم بخونیش یه انیمه هم داره که خودم ندیدمش اما شنیدم اونم عالیه ولی مانگا رو کامل پوشش نداده
خیلی مانگای خاص و خوبی هستش و جهان سازی و جنس روایتش که ترکیبی از کمدی در دل تاریکی و پوچی هست واقعا خوبه که خیلی عالی به همه موارد اشاره کردید، انیمه این مانگا هم جالبه بخصوص همون لحظه ای که با قطرات باران موسیقی رو کشف میکنند تو انیمه دیدن داره، خسته نباشید 🙂
عالی سهند عزیز خیلی خوبه که به مانگا هم در سایت اهمیت میدید
یه مانگا خوب با آرت خفن،درست موقعی که به همچین معرفی نیاز داشتم!👌
البته خب میشه بعوان یه نقد حسابش کرد،و یه مقاله که باید بعد اتمام مانگا خوندتش.
مقاله خوب و کاملی بود،خسته نباشی
مقاله خیلی خوبی بود 👌
دست خوش سهند، مقاله مفصل و پر و پیمونی بود به قدری که هوس کردم برم بخونم:)
ی نگاه به مانگا توکیو غول هم بنداز، با این قلمی که تو داری مطمنم ی نقد فوق العاده ازش میری
عالی سلطان، گل کاشتی💀