داستان کامل بازی the medium
در این مقاله در ویولت گیمرز قصد داریم داستان کامل بازی The Medium را با هم مرور کنیم. این بازی تقریبا اولین انحصاری اصلی مایکروسافت در نسل نهم است. در ادامه با ویولت گیمرز همراه باشید.
داستان بازی the medium
شخصیت اصلی بازی فردی به نام «ماریان» است که به تازگی پدرخوانده خود را از دست داده است. او از مردی به نام «توماس» پیغامی دریافت میکند.که به ماریان میگوید از توانایی خارقالعادهاش در مورد ارتباط با مردگان خبر دارد. همچنین پیشنهاد میدهد تا منشأ قدرتهای ماریان و معنای کابوسهای تکراری او در مورد قتل یک دختر کوچک کنار دریاچه را برایش شرح دهد. پس با او در یک اقامتگاه متروکه از دوران اتحاد جماهیر شوروی به نام «نیوا» در بیابانی از کشور لهستان قرار میگذارد.
ماریان با سفر به نیوا متوجه میشود که دلیل متروکه بودن اقامتگاه، یک حادثه به نام «قتلعام نیوا» میباشد. در این مکان، تعداد زیادی از مردم به قتل رسیده و بازماندگان نیز از آن منطقه فرار کردهاند. ماریان به کمک ارواحی که میتواند کنترل نماید، شروع به جستجو برای یافتن سرنخی از محل نگهداری توماس میکند. همچنین در بین مسیر باید به طور مداوم از دست موجودی به نام «ماو» فرار کرده تا روحش تسخیر نشود. مدتی از جستجو میگذرد که ماریان میتواند سرنخهای کافی را در کنار یکدیگر جمع کند. او متوجه میشود که دانشمندان نازی و شوروی، روی بدن توماس و دخترش «لیلیان» آزمایشهای غیرقانونی انجام دادهاند، چون آنها مثل ماریان یک «مدیوم» بوده و میتوانستند برای جدا کردن روح مردم، وارد بدنشان شوند.
توماس بعد از آزار و اذیتهای فراوان توسط دانشمندان، میتواند از دستشان فرار کرده و به اقامتگاه نیوا برود تا از دستشان در امان باشد ولی مدتی بعد، یکی از سربازان شوروی به نام «هِنری» مخفیگاه توماس را پیدا کرده و به جنگ با او میپردازد. توماس میتواند هِنری را شکست دهد و هِنری برای جبران شکست خود، خانه توماس را به همراه بچهاش که داخل بوده، به آتش میکشد. توماس بعد از شنیدن این اتفاق، از شدت خشم و عصبانیت، هِنری را میکشد.
در این قسمت، ماریان میفهمد که او دختر توماس و خواهر لیلیان است. او بر اثر آتشسوزی به کما رفته بود و باعث شده که حافظهاش را از دست بدهد. توماس نیز برای حفاظت از جان ماریان، او را در بیمارستان رها میکند تا کسی از موقعیت او اطلاعی نداشته باشد.
ماریان در ادامه تصمیم میگیرد برای زنده کردن خاطرات و حافظهاش، به خانه قدیمی خود برود. او بعد از ورود به خانه، وارد زیرزمین میشود و در آنجا پدرش توماس را میبیند که حالا به صورت نیمهروح است. توماس برای دخترش توضیح میدهد که خواهرش لیلیان، قادر نبود تا قدرت خود را کنترل کند. به همین دلیل، او را در پناهگاه حبس میکند اما لیلیان مدت زیادی در آنجا نمیماند، چون با قدرت خود، موجودی به نام «ماو» را احضار کرده تا پناهگاه را در هم شکسته و باعث متروکه شدن آنجا شود.
ماریان که حالا از سرگذشت خواهرش ناراحت شده، پناهگاه را ترک کرده و به سمت دریاچهای میرود که در خواب دیده بود. او در آنجا لیلیان را میبیند که در کمال تعجب، زنده و سالم است. لیلیان به خواهرش میگوید خوابی که دیده، خاطرهای از گذشته نیست، بلکه اتفاقی در آینده است. سپس یک اسلحه به دست ماریان میدهد و میگوید:
«به من شلیک کن»
پایان چگونه خواهد بود؟
لیلیان میخواهد کشته شود، چون تا وقتی که زنده است، ماو قابل کتترل نیست. ماریان حالا مردد مانده که چه کاری انجام دهد. پس تصمیم میگیرد به جای شلیک به خواهرش، به خودش شلیک کرده تا با این کار، ماو را برای همیشه در نیوا زندانی کند. در نهایت، صفحه سیاه شده و صدای شلیک اسلحه شنیده میشود.ولی معلوم نیست که ماریان به چه کسی شلیک کرده است.
بعد از پایان تیتراژ بازی، خواهیم دید یک فردی که گویا توماس میباشد، در دنیای ارواح سرگردان شده است.
تهیه شده به طور اختصاصی در رسانه ویولت گیمرز
نظر شما راجب این بازی چیست؟ آیا از داستان کامل بازی the medium راضی بودید؟حتما نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.همچنین شما میتوانید دیگر مقالات را از اینجا دنبال کنید
بهتر بود بجای داستان کامل اسمش رو میذاشتید خلاصه ای از داستان