در این مقاله میخواهیم به طور کامل به داستان بازی GTA San Andreas بپردازیم. با ویولت گیمرز همراه باشید.
قبل از شروع داستان بازی، میتوانید با کلیک داستان کامل بازی GTA 5 را مشاهده و مطالعه فرمایید. در داستان بازی GTA San Andreas خواهید دید که چرا این بازی یک بازی خاطره انگیز است و کمتر کسی وجود دارد که این بازی را تجربه نکرده باشد. در این مقاله از زندگی کارل سیجی تا بیگ اسموک را برای شما کاربران عزیز بازگو میکنیم. پس در ادامه همراه ما باشید.
کارل سیجی جانسون در خیابان گروو، گانتون، لس سانتوس متولد و بزرگ شد. او در خانهای مشترک با مادرش بورلی، برادرانش سوییت و برایان و خواهرش کندل زندگی میکرد. سیجی، سوییت و دوستانشان شامل ملوین هریس (بیگ اسموک) و لنس ویلسون (رایدر) از بچگی به باند گروو استریت فمیلیز پیوستند. بعدها سوییت به رهبر این باند، و کارل به نفر دوم باند، و بیگ اسموک و رایدر هم به افراد ارشد باند تبدیل شدند. این باند در لس سانتوس قدرت گرفت و برای کنترل خیابانها با دو باند بالاس و واگوس میجنگید.
در سال ۱۹۸۷، برادر کارل یعنی برایان جانسون درگذشت. علت مرگ او هرگز فاش نشد، اگرچه گفته شده که کارل در آن مقطع حضور داشته و قصد کمک به او را نداشته است. سوییت، کارل را مسئول مرگ برایان دانست که این موضوع منجر به رفتن کارل از لس سانتوس و نقل مکان به لیبرتی سیتی شد. کارل در آنجا به عنوان یک دزد اتومبیل برای جویی لئونه کار کرد. قدرت خانواده گروو شروع به افت کرد و با تقویت شدن دشمنان آنها در تجارت سودآور مواد مخدر در لس سانتوس، سرانجام این باند جنگ قدرت را به بالاس و واگوس باخت. این خانواده به سه جناح تقسیم شد و کنترل مناطق باقیمانده را حفظ کرد. این سه جناح شامل خانواده اصلی گرو (قلمروی گانتون)، خانواده سویل بلوارد (کنترل بر پلایا دل سویل)، و خانواده تمپل درایو (مستقر در تمپل و سانتا ماریا بیچ) بودند.
داستان بازی جی تی ای سن آندرس
در سال ۱۹۹۲، بالاس قصد داشت سوییت را ترور کند تا این باند را از رهبر خود محروم کند و قلمروی آنها نیز تصرف کند. آنها یک تیراندازی را به خانه جانسون انجام دادند، با این حال، به جای سوییت، بورلی کشته شد. سوییت با کارل تماس گرفت تا مرگ مادرش را به او اطلاع دهد و کارل نیز موافقت کرد که برای مراسم خاکسپاری به لس سانتوس برگردد.
کارل به فرودگاه رسید و با تاکسی به خانه مادرش برگشت. با این حال، او در مسیر توسط گروهی فاسد از افسران پلیس به نام C.R.A.S.H دستگیر شد. فرانک تنپنی، ادی پولاسکی و جیمی هرناندز افراد این گروه بودند. آنها وسایل او را دزیدند و تهدید کردند که او را به خاطر قتل افسر دیگری به نام رالف پندلبری گرفتار خواهند کرد، مگر اینکه هر وقت بخواهند برایشان کار کند. پس از این ماجرا سیجی به خانه مادرش رفت، جایی که دوباره با بیگ اسموک دیدار کرد. بیگ اسموک به سیجی قول داد که آنها قاتل مادرش را پیدا کنند، و سپس آنها به سمت مراسم خاکسپاری حرکت کردند، جایی که کارل با سوئیت، کندل و رایدر دوباره دیدار کرد. سوئیت از بازگشت کارل ناراضی بود و ادعا میکرد که سیجی «فرار کرده» است. کندل از سوییت دلخور شد و محل را ترک کرد. در همین زمان ناگهان افراد بالاس سر رسیدند و ماشین اسموک را نابود کردند. سیجی، سوییت ، اسموک و رایدر پس از فرار از بالاس به خیابان گروو بازگشتند. کارل با دیدن وضعیت باند تصمیم گرفت که بماند و به قدرت گرفتن دوباره باند کمک کند.
کارل برای بازیابی قدرت باند شروع به کار کرد. در ابتدا، او کارهای کوچک از جمله اسپری زدن روی تگهای باند دشمن، پاکسازی دلالان کرک و خرید اسلحه از اِمت را انجام داد. سرانجام، او به سراغ برخی عملیاتهای بزرگتر رفت، مانند سرقت اسلحه برای اعضا از منابع مختلف در سراسر لس سانتوس، و همراهی کردن رایدر و بیگ اسموک در چند معامله. در این مدت، سیجی همچنین با دوست دیگر خود و یکی از اعضای باند یعنی اوجی لوک که تازه از زندان آزاد شده بود دیدار کرد، کسی که از او برای کشتن همسلولی سابق خود کمک گرفت. پس از آن، سیجی با دزدیدن برخی تجهیزات از یک مهمانی ساحلی، ربودن کتاب رایم از رپر مشهور یعنی مد داگ، و کشتن مدیر برنامههای این رپر، به اوجی لوک کمک کرد تا اسمی در صنعت رپ برای خود دست و پا کند. وقتی سیجی در یک مهمانی خانگی به میزبانی اوجی لوک حضور داشت، چندین فرد از باند بالاس به خیابان گروو حمله کردند اما سیجی و سوییت موفق شدند تا آنها را از بین ببرند.
داستان کامل بازی GTA San Andreas
مدتی بعد، سوییت از سیجی خواست تا از دوست جدید کندل یعنی سزار ویالپاندو که رهبر باند اسپانیایی واریوس لس آزتکاس بود جاسوسی کند. کارل علیرغم تعصبات اولیه خود متوجه شد که سزار انسان خوبی است و به فکر کندل است. بعدا، سیجی در یک مسابقه اتومبیلرانی مقابل سزار شرکت کرد، و پس از آن این دو به دوستان خوبی تبدیل شدند. در همان زمان، سیجی توسط گروه کرش احضار شد و آنها او را مجبور کردند تا در یک عملیات به آتش زدن خانه اشغال شده توسط واگوس، و قطع جلسهای میان برخی از افراد بالاس و مافیای روسی کمک کند.
سرانجام، سیجی با موفقیت گلن پارک که جزو قلمروی بالاس بود را تصاحب کرد و یکی از اعضای سابق خیابان گرو به نام لیتل ویزل که به بالاس پیوسته بود را کشت. اندکی بعد، سوییت به کارل خبر داد که چندین بالاس عالی-رتبه از جمله کین در مراسم خاکسپاری ویزل شرکت خواهند کرد.
برادران از این فرصت برای کشتن آنها استفاده کردند تا دشمن را ضعیف کنند. بعد از این که سیجی سرزمینهای بیشتری را از رقبای خود تصاحب کرد، سوییت تصمیم گرفت تا با کمک سیجی، بیگ اسموک و رایدر سه مجموعه خانواده را دوباره جمع کند. با این حال، این جلسه در کمین پلیس بود و گروه پس از یک تعقیب و گریز به سختی موفق به فرار شد.
با ضعف شدید بالاس، سوییت زمان را مناسبت دید تا خیابان گروو دوباره کنترل لس سانتوس را در دست بگیرد، و از این رو قصد داشت برای پایان دادن به این جنگ، به یک گروه بزرگ از بالاس در مالهولند حمله کند. سیجی قبل از این که بتواند به برادرشانش در این حمله بپیوندد از سزار تماسی دریافت و از او خواسته شد تا به دیدار او در وردنت بلافس برود. در آن جا، سزار فاش کرد که او در حال تحقیق درباره تیراندازی که منجر به مرگ بورلی شد بوده و پی برده که هدف از آن کشتن سوییت بوده است. در همین زمان این دو متوجه خارج شدن بیگ اسموک، رایدر، کرش و چند تن از افراد بالاس از یک گاراژ شدند. این موضوع باعث شد تا سیجی پی ببرد که بیگ اسموک و رایدر باند خیابان گروو را به بالاس فروخته اند و همین طور با کرش همکاری میکنند. سپس سیجی نتیجه گرفت که سوییت ممکن است به زودی به دام بیفتند و از این رو سریع به نجات او رفت، اما او را به شدت مجروح شده یافت. سوییت به کارل دستور داد تا محل را ترک کند اما کارل امتناع کرد و چندین گروه بالاس را کشت. با این حال، پلیس خیلی زود وارد شد و هر دوی سوییت و کارل را دستگیر کرد. سوییت به بیمارستان زندان منتقل شد، و کارل نیز توسط کرش به خارج از لس سانتوس و شهر کوچکی به نام انجل پاین در حومه وتستون منتقل شد.
در عمق داستان بازی GTA San Andreas
کرش به کارل اخطار داد که دیگر به لس سانتوس باز نگردد و سعی در کشتن بیگ اسموک نداشته باشد، در غیر این صورت برادرش در زندان رنج خواهد کشید. آنها سپس به باجگیری از سیجی ادامه دادند تا برای آنها کار کند و او را به قتل یک خبرچین تهدید کردند. بعد از اتمام کار، کارل تصمیم گرفت مقداری پول درآورد و از این رو با سزار تماس گرفت، کسی که او را به دختر عمویش کاتالینا متصل کرد. سیجی با کاتالینا دیدار کرد و این دو سرقتهای مختلفی را انجام دادند و همین طور وارد یک رابطه کوتاه مدت شدند.
در ادامه داستان، کارل توسط تنپنی برای کار دیگری احضار شد و به یک هیپی به نام تروث که تامینکننده ماری جوانا برای تنپنی بود معرفی شد. تنپنی از سیجی خواست تا به تروث در تولید مقدار زیادی مواد کمک کند. تروث از کارل خواست تا یک کمباین (ماشین برداشت) را از یک مزرعه بدزدد و آن را به او تحویل دهد. مدتی بعد کارل با سزار تماس گرفت و به او اصرار کرد تا به همراه کندل از لس سانتوس خارج شوند، چرا که خانواده گروو و باند آزتکاس هر دو متلاشی شده بودند و قلمروی آنها به تصرف بالاس و واگوس درآمده بود. سیجی با سزار و کندل ملاقات کرد و یک خانه تریلر را در انجل پاین برای آنها اجاره کرد تا جای بهتری را پیدا کند.
سپس کارل برای کسب پول در مسابقات اتومبیلرانی شرکت کرد و در یکی از مسابقات با وو زی مو (ووزی)، رهبر نابینای باند مانتن کلاود بویز که زیرمجموعه ترایدز سن فریو بود دیدار کرد. کارل همچنین در مسابقهای با دوست جدید کاتالینا یعنی کلود رقابت کرد، و یک گاراژ واقع در سن فیرو را برنده شد. پس از آن سیجی به نزد تروث بازگشت، کسی که به او خبر داده بود که ماری جوانا تنپنی آماده شده است. با این حال، پلیس از مزرعه علف مطلع شده بود و این موضوع سیجی و تروث را مجبور کرد تا مزارع ماری جوانا را آتش بزنند و هلیکوپتر پلیس را با یک راکت نابود کنند. سپس آنها به همراه مواد مخدر به گاراژ کارل در سن فیرو رفتند.
کارل با سزار و کندل در گاراژ دیدار کرد، اما گاراژ آنها ویران شده بود. او از این موضوع عصبانی بود اما خواهرش او را آرام کرد و به او گفت که آنها میتوانند آن را به یک مغازه خرده فروشی تبدیل کنند. کارل چند تن از آشنایان تروث شامل دو مکانیک به نام دواین و جترو، و یک متخصص الکترونیک به نام زیرو را برای کمک در گاراژ استخدام کرد. مدتی بعد تنپنی به کارل گفت که زمان آن رسیده تا از ماری جوانای به دست آمده تروث استفاده کند و به او دستور داد تا آنها را در صندوق عقب ماشین دادستان منطقه بگذارد. کارل همانطور که گفته شده بود عمل کرد و این دادستان دستگیر شد. سپس تنپنی و پولاسکی به طور غیرمنتظره به دیدار کارل رفتند و این بار از او خواستند تا خبرنگاری که درباره آنها تحقیق کرده بود را دنبال کند.
داستان Grand theft Auto San Andreas
سیجی در طول مدت حضورش در سن فیرو، فروشگاه آرسی متعلق به زیرو را خریداری کرد و به او کمک کرد تا در جنگ علیه رقیب خود یعنی برکلی پیروز شود، و همین طور پس از جنگ در برابر یک باند ویتنامی، اعتباری نزد باند ووزی و ترایدز به دست آورد.
یک روز سزار با سیجی تماس گرفت تا او را در مورد یک اتومبیل مرتبط به بالاس که مطلع کند. آنها این ماشین را تا انجل پاین دنبال کردند و در آنجا از دیدار رایدر و چند مرد دیگر عکس گرفتند. سیجی و سزار خیلی زود پی بردند که این افراد – جیزی بی، تی-بون مندز و مایک تورنو – رهبران یک سندیکای جنایی به نام لوکو هستند که تامینکننده مواد مخدر برای بیگ اسموک، رایدر و بالاس بود. کارل تصمیم گرفت این سازمان را نابود کند و برای نفوذ پیدا کردن، به جیزی نزدیک شد. پس از چندین ماموریت برای سازمان، سرانجام سیجی اعتماد آنها را جلب کرد، و سپس جیزی را کشت. سیجی از طریق تلفن جیزى در مورد دیدارهای بعدی سندیکا با بالاس آگاه شد و موفق به کشتن تی-بون و رایدر شد. کارل سپس هلیکوپتر تورنو را منهدم کرد و ظاهرا او را کشت، و همچنین کارخانه تولید مواد مخدر سندیکا را از بین برد.
با حذف سندیکای لوکو، سیجی بر کسب درآمد از طریق تجارت گاراژ خود تمرکز کرد. او نمایندگی ونگ کارز را خریداری کرد و در یک آموزشگاه رانندگی شرکت کرد تا تکنیکهای پیشرفته رانندگی را یاد بگیرد، موضوعی که به او اجازه میداد به کمک سزار اتومبیلهای مختلف را برای نمایندگی خود بدزدد.
مدتی بعد، سیجی از مردی ناشناس که صدایش را تغییر داده بود تماسی دریافت کرد و این مرد خواستار آمدن او به یک مزرعه در تیرا روبادا شد. در آنجا، کارل پی برد که فرد تماسگیرنده تورینو بوده است و از زنده ماندن او تعجب کرد. تورنو برای سیجی توضیح داد که سوییت در زندان ایالت است، اما در امان است و این که افسر رالف پندلبوری به دستور تنپنی کشته شده است. تورنو همچنین توضیح داد که او یک مامور مخفی دولتی است و از سیجی خواست تا در ازای آزادی سوییت در چندین عملیات همکاری کند. کارل بدون هیچ گزینه دیگری موافقت کرد و چندین کار را برای تورنو انجام داد. سپس از او خواسته شد تا یک هواپیمای رها شده در صحرا را بخرد و پرواز با هواپیما و هلیکوپتر را بیاموزد. این موضوع به او در انجام ماموریتهای بعدی برای تورنو کمک میکرد.
سیجی در زمان حضور در باند هواپیما دیداری با تروث داشت. تروث که از او خواست تا در ربودن یک جتپک از منطقه ۶۹ کمک کند. سپس کارل با استفاده از این جتپک یک ماده سبز رنگ مرموز را از قطار نظامی سرقت کرد و آن را به تروث تحویل داد. تروث نیز به کارل اجازه داد تا جتپک را نگه دارد.
داستان بازی Grand theft Auto San Andreas
مدتی پس از آن، سیجی از ووزی که به تاجری موفق در لاس ونتوراس تبدیل شده بود، تماسی دریافت کرد و کارل به ملاقات او رفت. سیجی به لاس ونتوراس نقل مکان کرد و پی برد که کسب و کار ووزی که کالیگولا نام داشت به خاطر اقدامات خانوادههای مافیایی لئونه، سینداکو، و فورلی به خوبی پیش نمیرود. کارل موافقت کرد تا در نقشه سرقت از یک کسب و کار رقیب همکاری کند. او کارهای زیادی را برای آمادهسازی این دزدی انجام داد، مانند سرقت مقداری دینامیت، عکسبرداری از نقشههای مکان مورد هدف، قرار دادن مواد منفجره در سد شهر که باعث از بین رفتن ژنراتورها و قطع برق میشد، سرقت تعدادی موتور پلیس برای فرار، و ربودن یک ون زرهی با استفاده از هلیکوپتر.
سپس، کارل از طرف تروث تماسی دریافت کرد و او افشا کرد که شب گذشته در یک مهمانی با حضور گروهی به نام گارنینگ چیمپز بوده است، اما پس از مصرف مقداری پیوت، همهی آنها بیهوش شدهاند و تقریبا هیچ چیزی از شب قبل به یاد نمیآورند. سپس او از سیجی خواست تا مدیر و خوانند اصلی باند یعنی کنت پل و ماکر را از صحرا نجات دهد، که کارل این کار را کرد و آنها را به کالیگولا برد. در آنجا دوست قدیمی پل به نام کن روزنبرگ به عنوان مدیر کار میکرد. سیجی با تشخصی فرصت مناسب برای نفوذ، برای جلب اعتماد اوباش شروع به همکاری با کن کرد، و خیلی زود پی برد که کن در غیاب اوباش آنجا را اداره میکند و به خاطر شروع هر جنگی میان این سه خانواده مافیایی تهدید به مرگ شده است. مدتی بعد، درگیری بین خانوادههای سینداکو و لئونه آغاز شد، که سپس به یک جنگ بین هر سه خانواده تبدیل شد. این موضوع باعث شد تا رئیس خانواده لئونه یعنی سالواتوره لئونه به لاس ونتوراس سفر کند و کالیگولا را تصاحب کند. سیجی خدمات خود را به سالواتوره ارائه کرد و در درگیری با دو خانوادهی دیگر کمک کرد تا کنترل بیشتری بر کالیگولا به دست آورد. ساواتوره ابتدا کارل را فرستاد تا چندین مزدور را که با هواپیما به شهر میآمدند بکشد، و سپس او را برای ترور رئیس خانواده فورلی یعنی مارکو فورلی به لیبرتی سیتی فرستاد. در طول این ماموریت، سیجی همچنین به کن، پل و ماکر کمک کرد تا با جعل مرگ خود از دست اوباش فرار کنند.
با جلب اعتماد سالواتوره، سیجی زمان را برای سرقت از کالیگولا مناسب دید. او با کمک ووزی، زیرو، و ترایدها این سرقت را انجام داد. به این ترتیب اوباش ضعیف شدند و ترایدها میتوانستند آزادانه کسب و کار خود را اداره کنند. ووزی از کارل خواست که شریک تجاری او شود و او نیز قبول کرد. سیجی از سالواتوره یک تماس تهدیدآمیز دریافت کرد اما آن را نادیده گرفت و تمام روابطش را با اوباش قطع کرد.
سیجی در طول مدت حضورش در لاس ونتوراس با مد داگ رپر دیدار کرد و او را از یک اقدام به خودکشی نجات داد. کارل در مقطعی توسط تنپنی و پولاسکی برای انجام آخرین کار احضار شد و به او دستور داده شد تا یک عامل FBI را بکشد و پروندهای را جمعآوری کند. کارل پرونده را جمعآوری کرد و تنپنی از او خواست تا در یک روستای متروکه در صحرا با او ملاقات کند تا آن را تحویل دهد. با این حال، در آنجا سیجی توسط تنپنی مورد خیانت قرار گرفت و تنپی به پولاسکی و هرناندز دستور کشتن سیجی را داد. هرناندز به طور مخفیانه فاسد بودن شرکای خود را به اطلاع آژانس امور داخلی رسانده بود. در نهایت کارل توسط هرناندز نجات پیدا کرد اما خود هرناندز توسط پولاسکی کشته شد.
آخر بازی GTA San Andreas
با وجود موفقیت کسب و کار ووزی، کارل اداره کردن آن را کسلکننده میپنداشت، زیرا هم او و هم کندل دوست داشتند که به لس سانتوس برگردند. مدتی بعد مد داگ که پس از توانبخشی بهبود پیدا کرده بود از کارل خواست تا مدیر برنامههای او شود و کارش را به او بازگرداند. کارل موافقت کرد و با کندل و سزار به لس سانتوس بازگشت، و در آنجا با کمک ترایدها عمارت داگ را از واگوس پس گرفت (این عمارت توسط مد داگ به خاطر اعتیاد و تهیه مواد به آنها فروخته شده بود). او سپس با کن روزنبرگ، کنت پل و ماکر که به لس سانتوس آمده بودند تماس گرفت و آنها را به منظور کار کردن برای در مد داگ استخدام کرد.
سیجی مدتی بعد یک دیدار غیرمنتظره با تورنو داشت. آخرین خواسته او این بود که کارل یک جت نظامی را از پایگاه دریایی بیسن ایستر سرقت کند و با استفاده از آن ناوگانی از کشتیهای جاسوسی را نابود کند. کارل این کار را انجام داد و تورنو با آزادی زودهنگام سوییت به قول خود عمل کرد. کارل به دنبال برادرش رفت و سعی کرد او را با تمام کارهایی که در این مدت انجام داده تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، سوییت از سبک زندگی جدید کارل ناراضی بود، چرا که باعث میشد او از باند غافل شود. کارل برای اثبات وفاداری خود برادرش را به گانتون برد و آنها با همکاری هم خیابان گروو را از بالاس پس گرفتند و خانواده خیابان گروو را دوباره شکل دادند. سپس برادران جانسون شروع به بازپس گیری قلمروی باند خود از رقبا کردند و تلاش کردند تا بیگ اسموک را ردیابی کنند. سیجی و سوئیت با پی بردن به این موضوع که عضو سابق باند یعنی بی داپ برای او کار میکند، به امید آگاهی یافتن از موقعیت اسموک به سراغ او رفتند، اما این موضوع فایدهای نداشت. آنها بیگ بِر را متقاعد کردند تا مواد را کنار بگذارد و دوباره به باند بپیوندد. سپس، سیجی به سوییت کمک کرد تا محله آیدلوود را تصاحب کند و مد داگ نیز انتقام خود را از اوجی لوک گرفت. آنها تقریبا تمام لس سانتوس را گرفتند.
پایان داستان بازی GTA San Andreas
در همین حین، تنپنی به دلیل اتهامات متعدد دستگیر شد، اما به دلیل کمبود شواهد تبرئه شد. این موضوع باعث خشم مردم لس سانتوس شد و یک شورش در سطح شهر شکل گرفت. در این مدت کارل به سزار کمک کرد تا قلمروی باند خود را از واگوس پس بگیرد، و در ادامه تصرف مناطق بیشتری از بالاس و واگوس انجام شد. باند گروو استریت فمیلیز به اندازه کافی قدرتمند شده بود که بتواند از مکان بیگ اسموک مطلع شود. کم کم به پایان داستان بازی GTA San Andreas میرسیم.
برادران جانسون برای کشتن بیگ اسموک به خاطر خیانتی که او کرده بود به سمت کاخ او رفتند، اما سیجی از سوئیت خواست تا اجازه دهد خودش با اسموک معامله کند تا تمام اشتباهاتش را جبران کند. سرانجام با مبارزه در این کاخ، سیجی با بیگ اسموک روبرو شد و سعی کرد دلیل او برای خیانتش را جویا شود، اما بیگ اسموک به سمت سیجی شلیک کرد. در این مبارزه کارل او را به شدت مجروح کرد و بیگ اسموک قبل از مرگش اعتراف کرد که به خاطر پول به باند خیانت کرده است. سپس تنپنی از راه رسید تا سهم خود از پول اسموک بردارد و کارل را نیز با اسلحه تهدید کرد تا پولها را در کیف بگذارد. سپس او طی اقدامی سعی کرد کارل را بکشد، اما کارل زنده ماند. تنپنی تلاش کرد تا با یک ماشین آتشنشانی فرار کند، اما سوییت نردبان ماشین را گرفت. کارل با ماشین آنها را تعقیب کرد و موفق شد سوییت را بگیرد. سپس این دو برادر تنپنی را با هم تعقیب کردند؛ سوییت فرمان را گرفت و كارل به سمت ماموران پلیس و اعضای باند شورشی شلیک کرد. تنپنی خیلی زود کنترل ماشین را از دست داد و از روی پل خیابان گروو سقوط کرد و جان خود را از دست داد. امیدوارم از داستان بازی جی تی ای سان آندریاس لذت برده باشید.
نظر خودتونو درباره داستان بازی GTA San Andreas محبوب بنویسید. نظرتون درباره سری بازی GTA بنویسید. اگر سری داستان بازی GTA را میخواهید حتما توی کامنت بنویسید. این بازی توانست رتبه پنجم را در لیست بهترین بازی های PS2 کسب کند. همچنین از اینجا می توانید در وبسایت ویوکریتیک نمرات بازی ها را مشاهده نمائید.
داستان بازی GTA San Andreas واقعاً واقعاً قشنگه
مرسی از نظرت جلال عزیز😃❤
ممنون بابت نظرتون جلال جان
یادش بخیرررر
ممنون بابت نظرتون
امیدوارم از مطالعه این مطلب لذت برده باشید.
درود خیلی خیلی ممنونم از زحماتتون الهی همیشه زنده سلامت موفق باشین خدا حفظتون کنه مراقبتون باشه الهی همیشه دوستان گل