داستان کامل بازی Darksiders 2
در این مقاله در ویولت گیمرز با داستان کامل بازی Darksiders 2 همراه شما هستیم. شخصیت اصلی این نسخه، یکی دیگر از چهار سوارکار آخرالزمان به نام «مرگ» میباشد. او ارواح برادران سقوطکردهاش را درون یک طلسم به دام انداخته و هرگز اجازه نمیدهد که «شورا» به وجود طلسم پی ببرند، چون که دستور شورا گیر انداختن ارواح نبوده بلکه نابود کردن مطلق آنها بوده است.
او با انجام یک سری ماموریت شخصی برای پاک کردن اتهامات خود، احیای دوبارهی بشریت را آغاز میکند. اول از همه به یک بُعد یخبندان مابین زمین، بهشت و جهنم میرود تا شخصی به نام نگهدارندهی رازها را پیدا کند و از او مدرک بیگناهی برادرش «جنگ» و روش حیات بخشیدن دوباره به زمین را بگیرد. نگهدارندهی رازها که با نام «پدر کلاغ» هم شناخته میشود، به مرگ میگوید که باید به سمت درخت زندگی برود تا حیات انسانها را دوباره راهاندازی کند و همچنین ترجیح میدهد که به جای گیر افتادن در طلسم مرگ و زجر کشیدن تا ابد، با او مبارزه کرده و در این نبرد بمیرد. مرگ او را کشته و سپس طلسم در همین حین، شکسته شده و وارد سینهی مرگ میشود. هنگامی که پدر کلاغ کشته میشود، یک پورتال باز شده و مرگ را به داخل خود میکشد.
او در زمین یک آهنگر بیدار میشود، در مکانی که پر از موجودات متعلق به نژاد «سازندگان» است، موجوداتی که از نظر جسمی خیلی بزرگ هستند و معماران خلقت به حساب میآیند. مرگ میفهمد که دنیای آنها و بسیاری از دنیاهای دیگر، به خاطر نوعی فساد در حال نابودی است. یک نیروی تاریک که درخت زندگی را احاطه کرده و بسیاری از ساختههای سازندگان را هم شامل میشود. سازندگان، یک نگهبان بزرگ را برای نبرد با این خرابی به وجود آوردهاند ولی او قبل از به سرانجام رساندن ماموریتهایش در راه از بین بردن تهدیدها، مسئولیت خود را کنار گذاشته است. با کمک اشیای ساختهشده توسط سازندگان و یک سازنده به اسم «کارن» مرگ بالاخره «محافظ» را مییابد. محافظی که حالا به خاطر کنترل شدن توسط نیروی سیاه، به دیوانگی رسیده است.
مرگ با محافظ روبرو شده و او را از پا درمیآورد. کاری که باعث میشود او دوباره شکل واقعی و فاسدنشدهی خودش را بیابد. محافظ هم با نابود کردن خودش، چیزهایی که درخت زندگی را احاطه کردهاند، از سر راه برمیدارد تا مرگ بالاخره شانس رسیدن به هدفش را پیدا کند اما بعد از رسیدن مرگ به ورودی، توسط آلودگی تصاحب شده و به درون درخت فرو میرود. او در آنجا با سایهای از یک شخص خاص با نام «آبسالوم» روبهرو میشود. اولین عضو گروه «نفیلیم» که بعد از کشته شدن توسط مرگ، با تنفر و خشم بیپایانش باعث به وجود آمدن این آلودگی شد و اکنون میخواهد از همهی خلقت، انتقام بگیرد.
سپس مرگ به سرزمین مردگان فرستاده میشود و تاجری به اسم «اوستگوث» را مییابد. با شنیدن حرفهای تاجر، مرگ متوجه میشود که برای بخشیدن زندگی دوباره به انسانها، باید «چاه ارواح» را پیدا کرده و سپس با «ارباب استخوانها» حرف بزند. بعد از تکمیل کردن دستهای از آزمایشها برای پیدا کردن شانس دیدن ارباب استخوانها، مرگ به شهری از دنیای مردگان فرستاده میشود تا روحی را بیاید که میتواند به او دربارهی چاه ارواح اطلاعات کافی بدهد. مرگ پس از جنگیدن با موجودی که ارواح تمام بشریت را حبس کرده بود، با یک روح ملاقات میکند که ارباب استخوانها به او دستور ملاقات با وی را صادر کرده است. پدر کلاغ به مرگ میگوید با توجه به این که حالا دیگر ارواح انسانها صاحبی ندارند، آنها قطعا به چاه ارواح منتقل شدهاند.
مرگ نیر متوجه میشود که چاه ارواح، قدرتی بیشتر از مرگ و زندگی دارد و با آن، ارواح همهی موجودات پاکسازی میشوند و قبل از تولد دوباره، تجلی مییابند. مرگ برای رسیدن یه چاه ارواح، نیاز به دو کلید دارد که یکی از آنها در دست فرشتگان و دیگری در دست شیاطین قرار گرفتهاست. او در همین بین از پدر کلاغ میپرسد که چرا او و دیگر سوارکارهای آخرالزمان، هیچ اطلاعی دربارهی چنین چیزهایی نداشتهاند و پدر کلاغ هم پاسخ میدهد که نادانی آنها، باعث رشد قدرتهای شورا میشود. در حقیقت شورا همیشه میترسید که اگر چهار سوار آخرالزمان حقیقت را دربارهی چاه ارواح بفهمند، ممکن است شروع به تلاش برای حیات بخشیدن دوباره به خویشاوندان نابودشدهی خود بکنند.
مرگ در ابتدای کار، سراغ کلیدی میرود که در دست فرشتگان قرار گرفته است. این کلید به یکی از پایگاههای حفاظتی بیرون از بهشت به نام «لاستلایت» فرستاده شده است که خودش زیر حملهی آلودگی گرفتار میشود. مرگ در ادامه فردی به نام «آرکون» را میبیند که به او میگوید باید برای یافتن خواستههایش به قلعهی «آیووری» مراجعه کند که سرتاسر آن را تاریکی و آلودگی، فرا گرفته است. آرکون، مرگ را به سمت زمین میفرستد تا عصای «آرافل» را نزد او بیاورد. سلاحی مقدس که با کمک آن، قلعهی آیووری میتواند از تمام آلودگیها پاک شود.
مرگ، روی زمین با بقایای گروه «هلگارد» به فرماندهی «یوریل» روبهرو میشود و با کمک آنها، عصای تکهتکهشده را به شکل اولیهاش درمیآورد اما هنگام بازگشتن به لاستلایت، میفهمد که آرکون تمام این مدت کلید را برای خودش میخواسته است. به همین سبب، مرگ در مقابل آرکون قرار میگیرد و او را میکشد و اولین کلید را به چنگ میآورد. بعد از این، مرگ سفرش به مکانی با نام «لبه تاریکی» را شروع میکند، جایی که در حقیقت بازتاب تاریکی از لاستلایت به شمار میرود.
پس از رسیدن به این منطقه، مرگ میبیند که کل دنیا در حال خورده شدن توسط آلودگی است. او به هدف در دست گرفتن کلید دوم، به قلعهی خانگی ارباب شیاطین یعنی «سمائیل» میرود اما به جای او، یک ملکهی شیطانی به نام «لیلیث» را میبیند که برای اولین بار گروه نفیلیم را خلق کرد. لیلیث به مرگ میگوید که مادر اوست ولی مرگ با نهایت خشم، این حرف را انکار میکند. او مطابق صحبتهای لیلیث، متوجه میشود که سمائیل آنجا را ترک کرده است و مرگ برای دیدن او، از یک پورتال زمانی استفاده کند.
قبل از ترک آن مکان، لیلیث به مرگ توصیه میکند که به حرف قلبش گوش کند و بعد از پیدا کردن چاه ارواح، دوباره برادرانش را به زندگی بازگرداند. بعد از جابهجایی بین زمانهایی متعلق به حال و گذشته، مرگ بالاخره سمائیل را ملاقات میکند که تمایل به دادن کلید دوم به او را ندارد. بعد از آزمایش کردن مرگ در نبردی سخت، سمائیل کلید شیاطین را به مرگ میبخشد و میگوید که فارغ از هر اتفاقی، او باید به کمک آن یک نمایش دیدنی را رقم بزند.
حالا مرگ با داشتن هر دو کلید، به درخت زندگی بازمیگردد و ملاقات دیگری با پدر کلاغ را پشت سر میگذارد، ملاقاتی که در طول آن، پدر کلاغ یادآوری میکند که سرنوشت انسانیت و نفیلیم، به دستان او گره خورده است. همچنین به او میگوید با توجه به آن که آلودگی، یک سرباز قدرتمند را برای جلوگیری از پیشرویهای مرگ به وجود آورده، او باید مسیرش را با دقت بیشتری طی کند. مرگ با استفاده از کلیدها وارد دروازه میشود و به مرکز درخت میرسد، مکانی که در آن با اولین عضو نفیلیم یعنی «ابسالوم» روبرو میشود. ابسالوم با طعنه به مرگ میگوید که تنها دلیل فاسد نشدن مرگ توسط آلودگی، این است که او از مدتها قبل، با لکهی سیاه گناه خیانت، پوشیده شده است. ابسالوم و مرگ میجنگند و مرگ مانند بار قبلی، او را شکست میدهد. بعد از شکست خوردن ابسالوم، دوباره پدر کلاغ در مقابل مرگ ظاهر شده و برای او توضیح میدهد که برای استفاده از قدرت چاه ارواح، نیاز به برگزیدن یک قربانی وجود دارد. در حقیقت انتخاب کردن بین انسانها و نفیلیم، یک انتخاب ابدی به شمار میرود و نجات داده شدن یکی از این دو، به معنی نابود شدن گروه دیگر است. مرگ، نجات برادرش جنگ و قربانی شدن ارواح نفیلیم را که هنوز در سینهاش گیر افتادهاند، انتخاب میکند. به این هدف که انسانیت دوباره زندگیاش را از سر بگیرد.
تهیه شده به طور اختصاصی در رسانه ویولت گیمرز
نظر شما راجب این بازی جذاب چیست؟ این بازی رو انجام دادید؟ نظرتون رو در پایین این مطلب با ما به اشتراک بذارید.