
داستان جنگ های بازی Fallout (صفر تا صد داستان تمام جنگ های فالوت)
داستان بازی Fallout، یکی از بهترین داستان ها در بین سری بازی های ویدیویی است. به همین دلیل، قصد داریم تا در این مقاله، به داستان کامل جنگ های مجموعه Fallout بپردازیم. داستان سری فالوت، شامل جنگ های زیادی می شود. جنگ بر سر منابع در بین کشور ها، یکی از بخش های اصلی داستان بازی فال اوت است. جنگ منابع در مورد 25 سال درگیری جهان است که عاقبت آن جنگ بزرگ در 23 اکتبر 2077 بود. این جنگها با نبرد کشورهای مشترک المنافع اروپا با خاورمیانه شروع شد، با جنگ بین جمهوری خلق چین و آمریکا ادامه یافت و با جنگ بزرگ و پرتاب بمبهای اتم پایان یافت. برخی از این دیگریها شامل، الحاق کانادا به آمریکا و هجوم چین به انکوریج در آلاسکا میشود. در ادامه مقاله داستان جنگ های بازی Fallout، حتماََ با وبسایت ویولت گیمرز همراه باشید.
همچنین پیشنهاد می شود که حتماََ راز های بازی Fallout را نیز بخوانید
ریشههای جنگ منابع به واسطه یک اقتصاد ناپایدار شکل گرفت که به شدت به نفت و اورانیوم متکی بود. چیزی نگذشت که مشخص شد، سازمان ملل عملا نمیتواند برای جلوگیری از درگیریها کاری انجام دهد، زیرا آمریکا پس از یک رشته تحریمهای اقتصادی که کشور را بی ثبات کرده بود، در سال 2051 به مکزیکو حمله کرد. مداخله ایالات متحده با اشاره به بی ثباتی سیاسی و آلودگی به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی، تضمین کرد که نفت همچنان به شمال خواهد رسید و مکزیک هزینه آن را پرداخت خواهد کرد. این اولین درگیری بود که جهان را به جنگ نزدیکتر کرد. بحران انرژی زمانی جدی تر شد که یک برنامه مستند تلویزیونی، سکوهای نفتی تگزاس را نشان داد که نفتی برای پمپاژ نداشتند.
اولین جنگ داستان بازی Fallout، جنگ اروپا و خاورمیانه
این جنگ نتیجه وابستگی اروپا به نفت خاورمیانه بود. علت به وجود آمدن آن، افزایش قیمتها توسط فروشندگان خاورمیانه بود که باعث ایجاد خصومت و در نهایت جنگ شد. این جنگ به دنباله هجوم آمریکا به مکزیک شکل گرفت که هر دو اهداف مشابهی داشتند. با شروع جنگ در آوریل 2052، بلافاصله قیمت نفت به شدت افزایش یافت و باعث نابودی تدریجی کشورهای کوچکی شد که متکی به آن بودند. سازمان ملل که قبلا نتوانسته بود در مورد قبلی کاری انجام دهد، سعی کرد اوضاع را کنترل کند. با این حال در میان ماههای می و جولای، رشتهای از درگیریها، کشورها از سازمان ملل خارج شدند که خروج آنها منجر به انحلال سازمان شد.
قربانی اصلی جنگ، سازمان ملل بود. مشترک المنافع اروپایی متعاقبا بر سر جنگ و دعواهای بی ارزش منحل شد و دولتهای مختلف بر سر منابع باقی مانده جهان جنگیدند. پایانی برای درگیری وجود نداشت و روز به روز تشدید میشد. در دسامبر 2053، تلآویو توسط یک بمب اتم گروه تروریستی به کل نابود شد. این موضوع باعث شد تا در ژانویه 2054، مبادلات هستهای محدودی در برخی از کشورهای خاورمیانه انجام شود که باعث ایجاد ترس از وقوع جنگ هستهای در جهان شد.
در سال 2054 جنگ به قدری شناخته شد که آمریکا را به ساخت پروژه Safe house روانه کرد. این پروژه توسط اوراق قرضه بی ارزش تامین مالی شد تا بتواند مکانی امن برای زنده ماندن در برابر حملات اتمی یا بیماری جدید بسازد. نتیجه این پروژه ساخت 100 ها پناهگاه در سرتاسر آمریکا بود که البته اهداف شومی پشت آن وجود داشت. سرانجام، درگیریهای اروپا و خاورمیانه در سال 2060 و با اتمام منابع نفتی، پایان یافت؛ اگرچه هر دو طرف، بدون هیچ پیروزی تبدیل به ویرانه شدند. بعد از آنکه خاورمیانه دیگر چیزی برای ربودن نداشت، کشورهای اروپایی به سرعت از یکدیگر جدا شدند و جنگ داخلی دوباره بر سر منابع شکل گرفت. این جنگ تا سال 2077 ادامه داشت، اگرچه اطلاعات زیادی از جزئیات آن وجود ندارد.
جنگ چین و آمریکا در داستان بازی فالوت
این جنگ بین جمهوری خلق چین و ایالات متحده آمریکا بر سر باقی مانده منابع جهان صورت گرفت. دو کشور کلیدی جهان به همراه کشورهای دیگر وارد درگیری بزرگی شدند که علاوه بر منابع نظامی هر دو طرف، منابع در اختیار مردمان بی گناه هم مورد هدف قرار گرفتند، دنیا با جنگی طرف بود که نه تنها به منابع، بلکه به ایدئولوژی نیز مربوط میشد. این جنگ با جنایات هر دو طرف علیه مردم خارجی و هم مردم داخلی تشدید یافت و به جایی رسید که دو طرف را به استفاده از سلاحهای اتمی، بیولوژیکی و حملات شیمیایی واداشت.
در نهایت برای مردم مشخص شد که هر دو حکومت همانند یکدیگر، دارای رهبران دیکتاتور و قدرت طلب هستند که به چیزی جز پیروزی از هر راهی اهمیت نمیدهند. جنگ چین و آمریکا، مخربترین درگیری در طول تاریخ بود و به دلیل تولید و توسعه سلاحهای هستهای در جهان منجر به تلفات گستردهای در میان سربازان و غیر نظامیان شد.
آغاز درگیریهای جنگ های داستان بازی Fallout
همانطور که گفته شد، درسال 2060 منابع قابل دسترس در جهان به پایان رسید. دیگر ترافیکی در خیابانها وجود نداشت، زیرا سوخت به قدری با ارزش شده بود که هدر دادن آن در خیابانها دیوانگی بود. صنعت خودرو به شدت تلاش کرد تا راهی برای این مشکل بیابد، اما خودروهای برقی و متکی بر فیوژن برای پاسخگویی به نیاز بشریت بسیار محدود بودند و دیگر فایده نداشتند. فرسوده شدن میادین نفتی از یک طرف و نابودی کشورهای مشترک المنافع اروپایی و خاورمیانه از طرفی دیگر، باعث تشدید بحران کمبود نفت شدند.
در سال 2062 بود که جمهوری خلق چین سعی کرد در یک ماموریت جاسوسی، به نیاگارا حمله کند. این ماموریت در ساحل شرقی آمریکا، احتمالا در نزدیکی آبشار نیاگارا صورت گرفت. مشخص نیست چه کسی اقدام به خرابکاری کرد، اما جاسوس چینی، Wan Yang دستگیر شد و قرار شد به مکانی در آلبانی فرستاده شود، اگرچه او در حین حمل و نقل موفق شد فرار کند.
طاعون جدید، گریبان گیر آمریکا
وضعیت در سراسر آمریکا بدتر شده بود. هم در نتیجه وخامت اقتصاد و هم در نتیجه طاعون جدید که با وجود اقدامات دولت برای افزایش قرنطینه، ممکلت همچنان در حال ویران شدن بود. دولت فدرال تلاش کرد تا از ترس فزاینده جامعه نسبت به بیماری بکاهد و با ارائه دستورالعملهای مختلف برای جلوگیری از بیماری تلاش کند. مثلاََ در برخی از پیامها به این موضوع اشاره میشود که:
بیماران احتمالی را به سازمانهای از پیش تعیین شده معرفی کنید.
آمریکا همچنین یک خط تلفن به نام Vigilant Citizen را ساخت تا به شهروندان شکاک اجازه دهد هر گونه ردی که از کمونیست مشاهده میکند را گزارش دهد. با این حال، شرایط جنگی بود و هر دولتی دنبال راهی میگشت تا بتواند به خاک کشور دشمن نفوذ کند. ارتش آمریکا هم در این شرایط بیکار ننشسته بود. در سال 2065 بود که یک برنامه تحقیقاتی برای توسعه Power Armor آغاز شد. تحقیق، توسعه و ساخت نمونههای مختلف، راه را برای پیشرفتهای آتی در زمینههای نظامی، ساخت و ساز و مهم تر از همه، تکنولوژی فیوژن فراهم کرد. تحقیقات در زمینههای دیگر، همانند سلاحهای هستهای هم ادامه یافت.
با این حال، تلاشهای آمریکا منجر به حمله چین میشود. از آنجایی که دولت کمونیستی، وابستگی بیشتری به نفت داشت، تا بهار 2066 در آستانهی فروپاشی قرار گرفت و میادین نفتی در سراسر جهان خشک شدند. با عدم تمایل آمریکا نسبت به صادرات ذخایر نفت خام، چین در مذاکرات خود تهاجمیتر شد. در تابستان 2066، اولین fusion cell خام توسعه یافته برای پاور آرمور به نمایش عموم درآمد. چین با ناامیدی در اواخر سال 2066 به آلاسکا حمله کرد تا ذخایر نفت آنجا را تصرف کند. این عملیات جسورانه آغاز جنگ چین و آمریکا بود.
تحت فرمان جنرال Jingwei، سربازان چینی با استفاده از چتر نجات وارد آلاسکا شدند. به دلیل آنکه آنها در زمستان حمله کردند، توانستند خطهای نفتی آلاسکا، ذخایر و سنگرها را تصاحب کنند. این قمار برای چینیها پاسخگو بود، زیرا ارتش آمریکا در همه جبههها عقب نشینی کرده بود؛ از طرفی دیگر سربازان چینی از رسیدن منابع غصب شده به کشورشان مطمئن بودند. ایالات متحده که دیگر قادر به ادامه نبرد بدون ایجاد مسیرهای تدارکاتی ایمن در خشکی و دور از نیروی دریایی چین نبود، کانادا را تحت فشار قرار داد تا دسترسی نظامی به زمین و حریم هوایی خود را بدهد. وقتی اوتاوا (پایتخت کانادا) با وجود مقاومت اولیه، تسلیم شد، شرایط الحاق کانادا به آمریکا در 10 سال بعد را فراهم کرد.
در آن دوران، آمریکا بیشتر از هرچیزی نیاز به یک برتری نسبت به چینیها داشت و با فشارهای دولت، اولین پاور آرمور را با استفاده از تکنولوژی موجود ساختند. این نوع با عنوان T-45 عملکرد خوبی داشت و برای حمل تسلیحات سنگین و تحرک نیروهای آمریکایی یک زره قدرتمند بود. سربازان آمریکایی با استفاده از پاور آرمور میتوانستند با پیاده نظام چین و تانکها مقابله کنند. پس از اولین توزیع پاور آرمورها، چین به سرعت به دنبال ساخت یک نسخه شبیه به آن بود، اگرچه در این فرآیند موفق نبود.
در نهایت، جنرال کنستانتین چیس و نیروهای تحت فرماندهی او، توانستند در تثبیت جبهه و حتی بازپس گیری آلاسکا از چینیها نقش اساسی داشته باشد. در آن زمان تصور میشد که تهدید حمله هستهای چین مهار شده بود، زیرا در یک سناریوی ایدهآل برای اولین حمله اتمی (طبق اطلاعات “آژانس اطلاعات دفاعی یا DIA” در آن زمان) تنها میتوانست در نابودی 41% ذخایر هستهای آمریکا موفق باشد.
تثبیت و تشدید (2068-2073)
با اشغال و بهره برداری چینیها از منابع و زیرساختهای آلاسکا، ایالت متحده از منابع کانادا برای پیشروی در جنگ استفاده کرد. بخشهای زیادی از جنگلهای چوب الواری ویران شد تا ارتش آمریکا بتواند از ثروت کانادا در جنگ علیه چین استفاده کند. در سال 2069 فشار غیرقابل تحملی که از طرف آمریکا وارد میشد باعث تظاهرات در کانادا شد؛ اگرچه کسی به این اعتراضات گوش نداد. در نظر شهروندان آمریکا، کانادا چیزی شبیه به آمریکای کوچک شده بود.
این تنشها توسط نیروهای کانادایی در یک تلاش خرابکارانه در خط لوله ترانس-آلاسکا که به تازگی بازپس گرفته شده بود، به اوج خود رسید. آمریکا که شاهد خصومت آشکار و شورش مردم کانادا در چندین شهر مختلف بود، طرح الحاق کانادا به آمریکا را در 3 ژوئن 2072 شروع کرد. ارتش ایالات متحده، همچنین سعی کرد رباتی غول پیکر به نام Liberty Prime بسازد تا در جنگ در مقابل ارتش چین قرار بگیرد. با این حال، علی رغم منابع مصرف شده در این پروژه، نتایج قابل قبولی حاصل نشد و فقط داراییهای جنگ را از بین برد.
چین که وارد یک دوره پر مخاطره شده بود، اجازه استفاده از سلاحهای بیولوژیکی در جبهه را صادر کرد. اگرچه آمریکا هم بیکار ننشست و در 15 سپتامبر 2073 به شرکت West Tec دستور داد تا بر روی یک سلاح بیولوژیکی کار کنند. این تحقیقات در نهایت به توسعه ویروس تکامل اجباری یا FEV رسید. از آنجایی که West Tec دو سال قبل تبدیل به یک موسسه تماما دولتی تبدیل شد، دانشمندان چاره دیگری جز اطاعت از فرماندهان ارتش نداشتند.
بن بست جنگ ها در داستان بازی Fallout در سال های 2074-2076
یکی از نقاط عطف جنگ در سال 2074 رخ داد. علی رغم ادعای جنگ تدافعی، پیاده نظام آمریکا و لشکرهای مکانیزه از طریق فلیپین وارد Shantou در چین شدند. اقتصاد آمریکا در خطر بود، زیرا سربازان آمریکایی، تفنگداران دریایی، ملوانان و هوانوردان در سه جبهه در حال جنگ بودند: کانادا، آلاسکا و سرزمین چین. با وجود 8 سال جنگ مداوم، هیچکدام از طرفین حاضر به عقب نشینی نبودند. همانند آلاسکا، وضعیت به سرعت به بن بست رسید. چند درگیری در ساحل Gobi (ساحلی در آسیا) و Nanjing (شهری در چین) رخ داد، در حالی که اکثر نیروها در Mambajao (جایی در فلیپین) حضور داشتند. در سال 2075 سازمان DIA گزارشی ارائه کرد، مبنی بر اینکه چین در حال توسعه زیردریاییهای رادارگریز است که به خوبی گزارشهای ارائه شده درباره مشاهده ناوگان ارواح را توضیح میداد.
تا سال 2076، جنگ ده ساله شده بود. هم برای سربازان دو طرف و هم مردمان، جنگ طولانی مدت تاثیرات روانی شدیدی ایجاد کرده بود. چندین سرباز، بدون پیروزی در جنگ با مشکلات مختلفی همچون PTSD به خانه بازگشتند. هم چین و هم آمریکا در آستانه فروپاشی قرار داشتند و با لغو کردن پروژههای تحقیقاتی در میانه راه، سعی کردند از یکدیگر جلو بزنند. الحاق کانادا در ژانویه باعث تقویت اقتصاد آمریکا شد. از آنجایی که واحدهای نظامی در سرتاسر ایالات اشغال شده مستقر شده بودند، حکومت نظامی وضع شد و همه معترضان مورد هدف گلولههای سربازان قرار گرفتند.
با تکمیل پاور آرمور T-51 در ژوئن، تغییراتی در آمریکا و ارتش صورت گرفت. پس از ورود اولین دسته از سربازان زره پوش به چین، عملکرد قوی و مقتدرانه آنها در مقابل تانکها، خودروهای دفاعی و سربازان قابل مشاهده بود. درحالی که خطوط تامین تجهیزات در سرتاسر جهان رو به نابودی بودند، چینیها تظاهرات کردند و در برابر تهاجم مقاومت کردند. در این بین متحدان چینی هم به تدریج نابود شدند. با این حال، آمریکا نتوانست از این مزیت برای پیشروی در جنگ استفاده کند، زیرا شورش برای کمبود منابع غذایی و انرژی در سرتاسر آمریکا شکل گرفته بود. وضعیت در آمریکا هم بعد از مدتی بدتر شد و در نهایت حکومت نظامی اعلام شد.
تضمین تخریب دو جانبه (2077)
با تضعیف قدرت، از دست دادن مسیرهای تدارکاتی و حملات آمریکا در سراسر جبهه، واحدهای چینی متوجه شدند در آلاسکا محاصره شدند و نمیتوانند نیروی کمکی داشته باشند. آزادسازی انکوریج توسط واحدهای نظامی T-51 و فرماندهی جنرال کنستانتین چیس، پایان نبرد در انکوریج آلاسکا و پیروزی آمریکا بر نیروهای چینی بود. پایانی بر جنگ ده سالهای که در جبهه آلاسکا شروع شده بود و با مرگ جنرال Jingwei در نبرد به پایان رسید.
سربازان آمریکایی در سرزمین چین با شنیدن خبر پیروزی در آلاسکا، جان تازه ای گرفتند. سربازان ارتش با زره T-51 در مقابل سربازان چینی همچون تانکهای انسانی بودند، به همین خاطر چینیها تسلیم شدن را به جنگیدن ترجیح میدادند. اگرچه تاثیر پاور آرمور دوام نداشت. با پیشروی نیروهای آمریکایی به عمق سرزمین اصلی، مقاومت چین افزایش یافت. در ماه اکتبر وضعیت از شکست تبدیل به یک بن بست شد.
بعد از گذشت یک دهه از جنگ، انگار پایانی وجود نداشت. میلیاردها دلار خرج شد و هزاران نفر به راحتی مردند. اگرچه با دریافت مالیات و برخی از منابع درآمدی جنگ، ایالات متحده توانست ارتشی قدرتمند را تشکیل دهد که مردم تا به حال به چشم خود ندیده بودند. برای تقویت تهاجمی، پایگاههای نظامی در سرتاسر آمریکا مهر و موم شدند و نیروها مجددا مستقر شدند تا افراد بیشتری را برای خط مقدم فراهم کنند.
با عقب نشینی صاحبان قدرت در آمریکا به نقاط دور افتاده، به منظور زنده ماندن در حمله اتمی احتمالی، وضع بدتر شد. سکوی نفتی توسط رئیس جمهور و اعضای کلیدی حلقه داخلی تصرف شد و پایههای گروهی که بعدها آن را Enclave نام گذاری کردند تشکیل شد. اگرچه تلاشهایی برای آماده سازی در آینده انجام شد، اما از آن پس، آمریکا عملا رهبری نداشت.
جنگ بزرگ داستان بازی Fallout
سرانجام پس از گذشت 10 سال از شروع جنگ بین چین و آمریکا، جنگ بزرگ نقطه پایان دنیا بود. بعد از پیروزی آمریکا در انکوریج، درگیری متوقف شد. رسانهها از هدر رفتن میلیونها دلار خبر دادند، اما در نهایت معلوم نبود پیروزی یا باخت ازآن چه طرفی بود. همانطور که گفته شد، رئیس جمهور آمریکا به همراه چند تن از افرادی که عضوی از حلقه داخلی بودند، به سکوی نفتی در سواحل غربی رفتند تا خود را در مقابل حملات بیولوژیکی یا اتمی آماده کنند.
جنگ بزرگ در روز 23 اکتبر سال 2077 به وقوع پیوست و همان روز تمام شد. زیردریاییها در ساعت 00:03 ET (زمان شرق آمریکا) در سواحل کالیفرنیا شناسایی شدند. در ساعت 03:37 دقیقه یک گروه از هواپیماهای بمب انداز بر فراز تنگه برینگ مشاهده شدند. شش ساعت بعد در ساعت 09:13 دقیقه، سیستم یکپارچه تشخیص حملات اتمی، 4 بمب اول را در آسمان ایالات متحده شناسایی کرد و سطح DEFCON (میزان سطح آمادگی دفاعی یا defense readiness condition) به عدد دو رسید و احتمال جنگ هستهای را خیلی بیشتر از قبل کرد.
چهار دقیقه بعد، فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی یا NORAD حملات تایید شده را گزارش کرد. جالب اینجاست، که مشخص نبود بمبها از کدام طرف میآیند یا چه کسی اولین بار پرتاب رآ آغاز کرده است. آژیرهای حمله هوایی به صدا در آمدند و در ساعت 09:26 دقیقه صبح، رئیس جمهور دستور حمله تلافی جویانه طبق سناریوی MX-CN91 را ارسال کرد. بمبهای هستهای در ساعت 09:42 دقیقه به نیویورک و پنسیلوانیا برخورد کردند. تا ساعت 09:47 دقیقه، اکثر سیستمهای آمریکایی آفلاین شده بودند.
حملات هستهای تا دو ساعت ادامه داشت. زیردریایی رادارگریز Yangtze موشکهای خود را از طریق آبراه بوستون به سمت ساحل شرقی پرتاب کرد. به گفته رئیس جمهور دیک ریچاردسون، ایالات متحده پیش از موعد آماده شده بود و خسارات را کاهش داد. لاس وگاس از حمله مستقیم اتمی در امان ماند، زیرا رابرت هوس به خوبی از آن محافظت کرد و از 77 کلاهک هستهای 68 تا را منهدم کرد، اگرچه 9 تا از بمبها به زمین برخورد کردند. تعداد کمی از مردم در سرتاسر آمریکا توانستند در والتهای زیرزمینی ساخته شده توسط شرکت والت تک، ساکن شوند. برخی دیگر فکر میکردند هشدارها تمرین دیگری است و به والتها نرفتند.
با وجود اینکه واحدهای واکنش اضطراری و اعضای گارد ملی در غروب 22 اکتبر آماده هر نبردی بودند، اما به دلیل فقدان هرگونه مرکز فرماندهی و عدم برقراری ارتباط، نتوانستند به خوبی به قربانیان و پناهدگان کمک کنند. علیرغم تلاشهای ارتش برای تقویت تلاشهای تیم امدادی، بی نظمی و افزایش تشعشعات باعث شد تا خیلیها پستهایشان را ترک کنند. برخی از افراد بر ایجاد نظم و ارائه خدمات امدادی پافشاری کردند و سعی کردند، تا میتوانند مردم را نجات دهند.
زمان رویداد جنگ بزرگ بازی فالوت و نکات جالب درباره زمان حمله اتمی داستان کامل مجموعه Fallout:
- تمام ساعتهای ساحل شرقی روی عدد 09:47 دقیقه گیر کردند.
- در بسته الحاقی Honest Hearts ساعتهای کشف شده در Three Marys هم روی عدد 09:47 دقیقه بودند.
- طبق بسته الحاقی Dead Money، بمبها در شب مراسم Gala پرتاب شدند. (ساعت شرق با غرب حدود 3 تفاوت دارد)
- همچنین در اسلایدهای اولیه بسته الحاقی Old World Blues به این موضوع که بمبها شب پرتاب شدند اشاره میشود.
- طبق فایلهای صوتی پیدا شده از Carrie Delaney گروه مدرسه در حال جمع آوری برای خروج از Little Lamplight بودند که بمبها پرتاب شدند.
- مستر هوس به این موضوع اشاره میکند که Platinum Chip قرار بود در بعد از ظهر 23 اکتبر ارسال شود، اما تا آن موقع دنیا نابود شده بود.
- در لحاظات اولیه Fallout 4 شاهد بوستون قبل از جنگ هستیم که در صبح مورد حمله اتمی قرار میگیرد.
سلام
عالی بود
ممنون از شما
خواهش میکنم ممنون از تو که کامنت میذاری:)
با سپاس فراوان برای مقاله
داستان جنگ های بازی فالوت و خوده داستان نسخه های این بازی زیبا هستن و من از اتمسفر و داستان سری بازی Fallout خیلی خوشم میاد. شایعه نسخه جدیدشم هستش نمیدونم حالا کی منتشر میشه و آیا انحصاری ایکس باکس هست یا نه؟
مرسی کارن جان بابت ارسال کامنت و اینکه مقاله رو مطالعه کردی🌹
آره داستان بازی های فالوت واقعا زیبا هستن و در کل در بین داستان های بقیه بازی ها، به داستان این فرانچایز علاقه زیادی دارم. بله منم شایعه نسخه جدیدشو شنیدم ولی هنوز چیزه دقیقی از نسخه بعدی Fallout مشخص نیست. گرچه تقریبا مطمئن هستم که نسخه بعدی بازی انحصاری مایکروسافت و اکس باکس هستش. چون مایکروسافت این همه هزینه کرده و بتزدا رو خریده و می خواد استفاده کنه. گرچه انحصاری نکردن و انتشار بازی روی پلتفرم های سونی هم سود خودشو داره. ولی حرف هایی که آقای فیل اسپنسر در مورد انحصاری نشدن برخی بازی ها هم بنظر خیلی عملی نیستش و بیشتر بازی های بتزدا انحصاری میشن همونطور که دیدیم. چون هم استارفیلد که قبل از خرید مایکروسافت داشت ساخته میشد و بازی جدید استاد تاد هاوارد بعد از ۲۵ ساله، بعد از خرید انحصاری اکس باکس شد. الدراسکرولز ۶ هم که حکایت مشابهی مثل استارفیلد داشت، پس تقریبا میشه گفت صد در صد فالوت بعدی هم انحصاری اکس باکس میشه. هلیبلید ۲ گرچه ماله بتزدا نیست ولی باز با اینکه نسخه اولش مولتی پلتفرم بوده و نینجا تئوی ماله مایکروسافت نبوده، بعد از خرید مایکروسافت انحصاری شد. یا اصلا همین آترورلد آبسیدین که نسخه دومش انحصاری خواهد بود.
چون بتزدا و تاد هاوارد مشغول توسعه استارفیلد و بعد الدر اسکرولز ۶ هستند، معلومه که فعلا خبری از فالوت بعدی نیست. چون همین الدر اسکرولز ۶ هم معلوم نیست چند سال دیگه منتشر میشه و به انتشار استارفیلد هم چند ماه مونده، پس فعلا برای منتظر بودن بازی جدید فالوت زوده. گرچه منم خیلی دوست دارم بازی بعدی Fallout زود تر معرفی و منتشر بشه.